قال [الشيخ المفيد]: اخبرني ابوالحسن علي بن محمد الکاتب، قال: حدثنا ابوالقاسم يحيي بن زکريا الکتنجي، قال: حدثني ابوهاشم داود بن القاسم الجعفري قال: سمعت الرضا.... ۱
سپس شيخ طوسي آن را، با اندکي ناهمخواني در واژهها و نامها، در الامالي خود، از زبان استاد ارجمند خويش، بازتاب داده است. ۲ پس از او نيز شيخ حر عاملي، از مفيد ثاني، از پدرش، شيخ طوسي، از شيخ مفيد، ۳ و مرحوم مجلسي، از شيخ طوسي، از شيخ مفيد ۴ ، آن را در دو نوشته نامدار حديثي خود، يادآوري کرده و براي بسياري از نوشتههاي سالهاي پس از خود، منبع و مصدر گزارش اين حديث شدهاند.
جدا از دو چهره درخشانِ حديث، کلام و فقه شيعه، شيخ مفيد و شيخ طوسي که پيراستگيهاي اخلاقي و راستگوييشان جاي سخن و گفتگو ندارد، در سند اين حديث، با سه راوي رو در رو هستيم:
1. ابوهاشم داوود بن قاسم جعفري؛ او را رجاليان ممتاز و پيشتاز شيعي، ابوعمرو کشي ۵ ، ابوالعباس نجاشي ۶ و شيخ طوسي ۷ به بزرگي جايگاه و اطمينان بخش بودن سخنانش ستودهاند.
2. ابوالقاسم يحيي بن زکريا؛ نام او را در پارهاي از نوشتههاي رجالي، وارونه گزارش کردهاند و اين حديث از اين زاويه، «حديث مقلوب ۸ » و به گفته جلال الدين سيوطي ۹ ، «حديث مقلوب مشتبه» شده است ۱۰ . و گرچه اين نام در نسخههاي در دست از رجال الطوسي ۱۱ ، چونان الامالي مفيد به چشم ميآيد، در نسخههاي در دست از الامالياش ۱۲ ، واژگونه ثبت شده است.
باري، از او، همين اندازه ميدانيم که به گفته شيخ طوسي، از کساني است که با وجود ديدار با امام عسکري عليه السلاماز امامان شيعه روايت نکردهاند و افزون بر اين، در اين گفته، سخني از جرح يا تعديلهاي رجاليان در پيوند با راويان، به ميان نيامده است ۱۳ و اگر سخن محقق شوشتري درست باشد که او، گويا همان يحيي بن زکريا بن شيبان، ابوعبدالله کندي باشد ۱۴ ، راوياي چون ابوهاشم داود بن قاسم جعفري خواهد بود ۱۵ .
1.. کتاب الامالي، ص ۲۸۳، مجلس ۳۳، ح ۹.
2.. الامالي، ص ۱۱۰، مجلس ۴، ح ۱۶۸/۲۲.
3.. وسائل الشيعة، ج ۱۸، ص ۱۲۳، ح ۴۱.
4.. بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۵۸، ح ۴.
5.. اختيار معرفة الرجال، ص ۵۷۱.
6.. رجال النجاشي، ص ۱۵۶.
7.. رجال الطوسي، ص ۴۰۱؛ الفهرست، ص ۶۷ .
8.. مقباس الهداية، ج ۱، ص ۲۸۶و ۳۹۲.
9.. تدريب الراوي، ج ۲، ص ۲۳۴، ۲۳۵.
10.. الامالي، ص ۲۸۳و پانوشت(۵)؛ مستدرکات علم رجال الحديث، ج ۳، ص ۴۳۶.
11.. ص ۵۱۶.
12.. ص ۱۱۰.
13.. رجال الطوسي، ص ۵۱۶، ۵۱۷.
14.. قاموس الرجال، ج ۹، ص ۴۰۸.
15.. نجاشي، يحيي بن زکريا بن شيبان را چنين ستوده : «الشيخ، الثقة، الصدوق، لا يطعن عليه»(ر.ک: رجال النجاشي، ص۴۴۲).