با كتاب، جايز است، ولي مقتضاي نقل، آن است كه نسخ قرآن با سنت جايز نيست. مقصود وي از نقل، چنان كه خود وي نيز تصريح ميكند، آيه شريفه مَا نَنَسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها۱ است. نامبرده، وجه يا وجوه استدلال به اين آيه را بيان نكرده، ولي شيخ طوسي، در اين زمينه، به دو وجه زير اشاره نموده است:
1. خداوند در اين آيه، با فعلهاي متكلم، يعني «ننسخ» و «نأت» تعبير كرده، يعني از ميان برداشتن يک آيه و آوردن آيه ديگر به جاي آن را به خود نسبت داده است. و روشن است كه سنت به خدا نسبت داده نميشود.
2. هرگاه براي مثال، شخصي به شخصي ديگر بگويد: «لباسي از تو نميگيرم، مگر اين كه بهتر از آن به تو ميدهم»، ظاهر اين سخن، آن است كه چيزي كه به او ميدهد، از جنس همان است كه از او گرفته است. بر اين اساس، مفاد آيه مزبور نيز ـ كه به لحاظ قالببندي، شبيه اين مثال است ـ آن خواهد بود كه ناسخ و منسوخ، هر دو از جنس قرآن هستند. ۲
به گفته شيخ، گروه ياد شده، در تثبيت مدعاي خويش ، به آيه وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهمْ۳ نيز استدلال كردهاند؛ با اين توضيح كه خداوند، به موجب اين آيه، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را تبيينكننده آيات قرآن معرفي كرده و حال آن كه اگر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با سخن خود، آيه قرآن را نسخ كند، لازمهاش آن است كه آن حضرت، از بين برنده و ازالهكننده آيه قرآن باشد، نه تبيين كننده آن؛ زيرا «نسخ» ضد «بيان» است. ۴
چنان كه پيداست، اين استدلالها، قوت كافي ندارند. از اين رو، مورد نقد كساني واقع شدهاند كه نسخ قرآن با حديث را ممكن ميدانند. اينان در پاسخ استدلال نخست گفتهاند: مفاد آياتي مانند وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهوَى * إِنْ هوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى۵ ، ... إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى۶ و وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْه بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْه الْوَتِينَ۷ ، آن است كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم چيزي از خود نميگويد و سخنان آن حضرت، ريشه در وحي دارد. بنا بر اين، نسخ قرآن با سخن و سنت قطعي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به منزله نسخ قرآن با قرآن است. ۸
استدلال دوم را نيز اين گونه پاسخ دادهاند كه در مثال ياد شده، امكان دارد چيز بهتري كه به جاي لباس به آن شخص داده ميشود، از جنس لباس نباشد، بلكه درهم و دينار و چيزي مانند آن باشد، که عبارت مزبور، با هر دو احتمال سازگار است. ۹
1.. سوره بقره، آيه ۱۰۶ .
2.. ر.ک: عدة الاصول، ج۲، ص۴۷.
3.. سوره نحل، آيه۴۴.
4.. ر.ک: همان، ص۴۳.
5.. سوره نجم، آيه۳.
6.. سوره يونس، آيه۱۵.
7.. سوره حاقّه، آيه۴۴.
8.. ر.ک: المحلّي، ج۱، ص۵۲.
9.. ر.ک: عدة الاصول، ج۲، ص۴۸.