سخني به ميان نميآورد، بلکه تمامي آنها را از احاديث مسلّم و صحيح برميشمارد. اگر چه خواننده متوجه صحت سخنان او نشود؛ چنان که در اينجا چنين کرده است و گفته: «صحيحة المستدرک». علاوه بر اين که او طعنهايي را که بزرگان حديث ما بر اسناد اين حديث وارد کردهاند و ايرادهايي را که بر متن آن روا داشتهاند، بازگو نميکند. به نظرم ميرسد که احاديث اين چنيني را تتبع کنم و آنها را در کتابي جمعآوري کنم تا پندي براي مسلمانان و هشداري براي ايشان نسبت به دغلکاري مغرضان باشد. اميد که اين اتفاق زودتر بيفتد. سپس ديدم که [امام] خميني بر عبدالحسين در افترا زدن پيشي گرفته و در کتاب کشف الاسرار گمان کرده، که اين حديث از احاديث مسلّم متواتر است و مقصودش از کلمه «المسلمة» اين است که نزد اهل سنت مسلم است. سپس يک بار ديگر سخن بي پايهاي را ـ همانگونه که عادت اوست ـ و گفته است: در موضوع اين حديث، يازده حديث از طريق اهل سنت وارد شده است. سپس جز حديث عباس را ـ که در آن هم متروک وجود دارد ـ نقل نميکند. ۱
پاسخ به تهاجم به شرفالدين و امام خميني
با اين که اين حديث از هشت نفر از اصحاب روايت شده است، ولي الباني در تخريج خود، فقط به پنج نفر از صحابه اشاره ميکند و از سه نفر ديگر غافل شده است و با اين حال، کار خود را تخريج و تحقيق حديث نام مينهد.
قبلاً گفته شد که حديث سفينه را هشت نفر از اصحاب روايت کردهاند و طرق منتهي به ايشان، نُه طريق منفرد است. به علاوه، طريقهاي مطابق و شواهد که برخي از آنها با نُه طريق ياد شده مشترک است. و نيز طرقي که به آنها دست نيافتيم؛ مانند طريق ابن سري و ديگران. همچنين پيشتر گفتيم از جمله کساني که حديث سفينه را روايت کردهاند، سمعاني در تفسيرش، فخررازي و نيز ابن عربي در تفسيرشان و ابن اثير در النهاية است و اينها در بابي تحت عنوان: روايت ديگري براي حديث سفينه گرد آمد. پس چه خللي در سخن امام خميني که گفته است در اين موضوع يازده حديث وارد شده، وجود دارد؟ بويژه پس از ملاحظه اين که لفظ حديث ابن اثير و نيز لفظ حديث سمعاني با الفاظ سابق مختلف است.
در هر حال، ما نميخواهيم در اينجا همچون الباني در ناسزاگويي و متهم ساختن مخالفان به دروغ و افترا باشيم، بلکه بر اساس مباني و قواعدي که خودش به آن ايمان دارد، با او مناشقه ميکنيم. خواهي دانست که حديث معتبر است و بعضي از طرق آن معتبر لذاته است و حداقل صلاحيت آن معاضدت با طرق ديگر است. و سخن سيد شرفالدين در نهايت درستي است و گمراهسازي خوانندگان براي صحيح دانستن حديث نيست، بلکه اين سخن مطابق با واقع است که در صفحات آينده به صورت مفصل دليل آن را بيان خواهيم کرد و معلوم ميشود که فريبکار و مغرض و... کيست.
1.. سلسلة احايث الضعيفة، ج ۱۰، ص ۵ و بعد از آن.