آسيب شناسی روايات ابن ابی الحديد درباره‌ امام حسين(ع) - صفحه 142

نقل خبر مجعول مصادره اموالي که از يمن براي معاويه مي‌بردند توسط امام حسين

يکي از اتهام‌هايي که به امام حسين عليه السلام بسته شده، اين است که ايشان کارواني را که اموالي را از يمن به سوي معاويه مي‌بردند، در مدينه مصادره و ميان خاندان و دوستانش تقسيم کرده و معاويه با بزرگواري!!! از خطاي!!! او درگذشته است. اين روايت از اين قرار است:
و كان مال حمل من اليمن إلي معاوية فلما مر بالمدينة وثب عليه الحسين بن علي عليه السلام، فأخذه وقسمه في أهل بيته ومواليه.
وي گويد: در پسِ اين جريان حسين عليه السلام نامه‌اي به معاويه اين چنين نگاشت:
من الحسين بن علي إلي معاوية بن أبي سفيان، أما بعد، فإن عيراً مرت بنا من اليمن تحمل مالاً وحللاً وعنبراً وطيباً إليک لتودعها خزائن دمشق وتعل بها بعد النهل بني أبيک، وإني احتجت إليها فأخذتها. و السلام.
که گويي اعلامي است به معاويه که من تو را قبول ندارم و اموال تو را هر جا باشد، توقيف خواهم کرد و اين بي‌شک نشانه جنگ و مخالفت عملي با معاويه است، شارح در پيِ آن مي‌آورد که معاويه در جواب چنين نوشت:
من عند عبد الله معاوية أمير المؤمنين إلي الحسين بن علي: سلام عليك، أما بعد، فإن كتابک ورد علي تذكر أن عيراً مرت بک من اليمن تحمل مالاً وحللاً وعنبراً وطيباً إلي لأودعها خزائن دمشق، وأعل بها بعد النهل بني أبي، وأنك احتجت إليها فأخذتها ولم تكن جديراً بأخذها إذ نسبتها إلي لان الوالي أحق بالمال، ثم عليه المخرج منه، وأيم الله لو ترك ذلك حتي صار إلي، لم أبخسك حظك منه، ولكني قد ظننت يا بن أخي أن في رأسك نزوة وبودي أن يكون ذلك في زماني فأعرف لك قدرك، وأتجاوز عن ذلك، ولكني والله أتخوف أن تبتلي بمن ولا ينظرك فواق ناقة، وكتب في أسفل كتابه: يا حسين بن علي أو ليس ما * جئت بالسائغ يوما في العلل أخذك المال ولم تؤمر به * إن هذا من حسين لعجل قد أجزناها ولم نغضب لها * واحتملنا من حسين ما فعل يا حسين بن علي ذا الامل لك بعدي وثبة لا تحتمل وبودي أنني شاهدها * فأليها منك بالخلق الاجل إنني أرهب أن تصلي بمن * عنده قد سبق السيف العذل؛
از پيشگاه بنده خدا معاويه امير المؤمنين به حسين بن علي عليه السلام، سلام بر تو، اما بعد، نامه ات به من رسيد كه نوشته بودي كارواني كه براي من از يمن اموال و حله و عنبر و عطر مي آورده است تا نخست در گنجينه هاي دمشق بگذارم و سپس پس از سيراب بودن فرزندان پدرم به ايشان بدهم، از كنار تو گذشته است و تو به آنها نياز داشته اي و گرفته اي، تو كه خود، آنها را به من نسبت مي دهي، سزاوار به گرفتن آن نبوده اي كه والي به مال سزاوارتر است و خود بايد از عهده آن بيرون آيد. و به خدا سوگند! اگر اين كار را رها مي كردي تا آن اموال پيش من برسد، در مورد نصيب تو از آن بخل نمي ورزيدم، ولي اي برادرزاده، گمان مي كنم كه تو را در سر جوش و خروشي است و دوست دارم اين جوش و خروش به روزگار خودم باشد كه به هر حال قدر تو را مي شناسم و از آن مي گذرم، ولي به خدا سوگند! بيم آن دارم كه به كسي گرفتار شوي كه تو را به اندازه دوشيدن ناقه اي مهلت ندهد. پايين نامه هم اين اشعار را نوشت: «اي حسين بن علي اين كار كه كردي سرانجام پسنديده ندارد، اين كه اموالي را بدون آن كه به آن فرمان داده شده باشي، بگيري، كاري

صفحه از 154