آسيب شناسی روايات ابن ابی الحديد درباره‌ امام حسين(ع) - صفحه 148

بنا به گفته وي برساخته دست مدايني مورخ جعّال باشد ۱ . نقل ابن ابي الحديد و بحار‌الأنوار و ديگران تنها متفرد در اوست؛ بي آن‌ که حتي سلسله‌اي برايش بيابيم.

جنگ امام با يزيد تنها بر مبناي اجتهاد و گمان او بوده؟!

از مواردي که ابن ابي الحديد در باره باب حسن و حسين عليه السلام مطرح مي‌کند، بحث اجتهاد آن دو است. وي همچون استاد معتزلي‌اش قاضي القضاة معتقد است که يکي بر اساس اجتهاد خود صلح کرد و ديگري بر همان اساس جنگيد، وي اين مبحث را طي دفاع از عمر در مقابل طعن‌هايي که بر وي وارد است، مطرح کرده است؛ اما چکيده بخشي از بحث ميان قاضي و شريف مرتضي که شارح خود را داور ميان آن دو گرفته و البته بيش از حد واضح به جانب‌داري از شيخ معتزليش پرداخته است را بيان مي‌کنيم:
قاضي قضاة در دفاع از عمر و اجتهادات هفتادگونه وي در يک مسأله تلاش کرده آن را با دو دليل توجيه کند: 1. نقل جرياني جالب نزد پيامبر که حضرت صلي الله عليه و آله و سلم از او و رفيقش ابوبکر در باره اسيراني مشورت کرده باشند، خليفه نخست به رهايي آنان حکم کرده، و خليفه دوم مسلمين پس از پيامبر، بر قتل همگان، و پيامبر هر دو را بر اجتهادشان مدح کرده و تأييد نموده است!! 2. استناد دوم او به صلح امام حسن عليه السلام و در سوي ديگر قيام امام حسين عليه السلام است. وي مي‌گويد آن دو بزرگوار نيز هر دو بر پايه اجتهاد و ظن خود راهي را برگزيدند! سستي دليل نخست روشن است و مورد بحث ما نيز نيست. سيد مرتضي نيز آن را بي‌پاسخ رها نکرده است، ايشان در رد سخن قاضي در باره اجتهاد امامين شريفين عليهما السلام دلايل آورده و سخن او را آشفته و بي‌پايه خوانده است که عمل حسنين را به اجتهاد و ظن غالبي خود و اختلاف در مصلحت بيني هر يک در باره آينده کار دانسته و نه در حال هر يک، چون حسن در حال، تمکن و توان بيشتري از حسين داشت، ولي حسن خذلان نيروهايش را گمان برد و حسين گمان ياري داشت. شارح در مقام داوري مي‌گويد:
فقد بان أن قول قاضي القضاة غير مضطرب ولا متناقض. وبعد فقد ثبت أن اجتهاد الحسن عليه السلام في طلب الإمامة كان بخلاف اجتهاد الحسين عليه السلام لأنه سلم الامر وتمكنه أكثر من تمكن الحسين عليه السلام ولم يمنع ذلك من كونهما عليه السلام مصيبين. ۲
لذا وي هر دو امام را در کار خود درست و مصيب مي‌داند، اما مبناي اين اصابت و درستي عمل ايشان را تنها در اجتهاد مي‌شمرد.
عمده‌ ايراد ما در اين بخش به شارح نهج‌البلاغه در حمايت کور از هم‌عقيده کلامي خود است؛ زيرا وي مانند برخي از مغرضان کور اهل تسنن نبود که جنگ يزيد و امام را اجتهاد دو صحابي شمرده‌اند و حتي روضه‌خواني سيد الشهدا را منع و حرام دانسته‌اند، چونان غزالي عرفان نويس، ۳ بلکه مانند برخي ديگر

1.. مواقف الشيعة، ج۱، پاورقي ص۲۳۴، هر چند کتب رجال به استناد الفهرست شيخ، اين مورخ سني را چنين معرفي مي‌کنند: علي بن محمد المدائني، عامي المذهب، له تصانيف کثيرة حسنة) في السير و له مقتل الحسين وحروب امير المؤمنين عليه السلام...، ( الفهرست، ص۲۷۹؛ معجم رجال الحديث، ج۱۲، ص۱۷۶، و ج ۲۱، ص۱۲۰).

2.. شرح نهج البلاغة، ج ۱۲، ص ۲۵۱.

3.. احياء علوم الدين.

صفحه از 154