است ۱ ، منابع بعدي که شرح اين افسانه را در آن ميبينيم، عبارتاند از الکامل ابن اثير، ۲ و الفتوح ابن اعثم ۳ ، در ردّ اين بيحيايي، شرمآور بودن آن کافي است. به نظر ميرسد جاحظ نخستين کسي است که اين مطلب را آورده و شايد ديگران از او گرفته باشند، و در نقلهاي نزديک به مقتل امام نيامده است که اگر ميآمد، نيز قابل قبول نبود. امام معصوم مفترض الطاعه هيچ گاه با چنين بيحرمتي آشکاري کنار خواهد آمد؟! ديگر سن امام سجاد عليه السلام است که در واقعه عاشورا 24 سال داشت و نيز صاحب فرزند (امام باقر عليه السلام) بود، چگونه اين امر امکان دارد؟ حتي اگر کسي از اين ملحدان بيماري حضرت را بهانه کنند و توجيه اين روايت جعلي بدانند، آيا امام در مواضع ديگري، در کوفه و شام، که آن چنان کوبنده سخن راندند و به رسواگري بني اميه و آل زياد و يزيديان و دفاع از حريم آل الله پرداختند، بيمار نبودند که در اين بيحرمتي بيماري بر ايشان غالب آمده باشد؛ چنان که توانا در اين هتاکي ـ اگر بوده ـ لب از لب بر نداشتهاند؟ اين روايت جعلي به هيچ روي توجيه ندارد. چگونه شارح که گاه با ريزبيني تاريخي به نقد برخي وقايع پرداخته که چندان به جايي هم برنميخورد ـ چنان که در اين نوشتار هم ديدهايم ـ چگونه در چنين مواردي سکوت اختيار کرده است؟!
رسول الله حسن را از حسين دوستتر ميداشت؟!
شارح در سخن از امام حسن عليه السلام مطلبي را از مورخ مشهور ابوالحسن مدايني نقل ميکند که چشمهاي از روايات مجعول تاريخياش را ديديم، و آن تصريح رسول خداست بر اين که ايشان حسن را از حسين بيشتر دوست ميداشت، اما روايت:
قال المدائني: وكان الحسن عليه السلام أكبر ولد علي، وكان سيداً سخياً حليماً خطيباً، وكان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يحبه، سابق يوماً بين الحسين وبينه فسبق الحسن، فأجلسه علي فخذه اليمني، ثم أجلس الحسين علي الفخذ اليسري، فقيل له: يا رسول الله! أيهما أحب إليک؟ فقال: أقول كما قال إبراهيم أبونا، وقيل له: أي ابنيک أحب إليک؟ قال: أكبرهما وهو الذي يلد ابني محمداً صلي الله عليه و آله و سلم.۴
اين روايت را از ميان مؤرخين پيش از ابن ابي الحديد که به نقل از مدايني آن را آورده و پس از وي، تنها بلاذري(مقرن 3ق) به طور مرسل نقل ميکند که «رُوِي أنّ...» ۵ و ما در کتب ديگر تاريخي آن را نيافتيم، چنلن که در حاشيه انساب الاشراف نيز تنها منبعي که علاوه بر بلاذري، براي اين مطلب ذکر شده، شارح معتزلي است در شرح نهجالبلاغه، ضمن غربت و عدم شهرت حتي تاريخي اين روايت، محتواي آن نيز چندان با روح نبوت و سيره ايشان سازگار نبوده، مهمتر اين که با روايات ديگر در باب دو سبط پيامبر عليهم السلام تعارض آشکار دارد. در هيچ روايتي ديده نشده که پيامبر حسن را بر حسين به هر دليلي برتر دانسته باشد، يا يکي را از ديگري دوستتر داشته باشد، مگر همين روايت ابوالحسن مدائني، بلکه بررسي خانواده روايات مرتبط همه نشان از اين داشت که حضرت ميفرمود: من حسن و حسين را دوست
1.. الرسائل السياسية، ص۴۲۱.
2.. الکامل، ج۴، ص۸۲.
3.. الفتوح، ج۵، ص۱۲۳.
4.. شرح نهج البلاغة، ج ۱۶، ص۲۷.
5.. أنساب الأشراف،ج ۳،ص۹.