با جابر بن يزيد جعفي ملاقات کردم، اما چيزي از وي ننوشتم، زيرا اعتقاد به رجعت داشت ۱ .
از زائده ۲ علت روايت نکردن وي از جابر را جويا شدهاند و او در پاسخ چنين گفته است:
قسم به خدا جابر جعفي کذّاب است و به رجعت ايمان دارد ۳ .
برخي از بزرگان شيعه، اهل تسنن را به سبب ترک احاديث جابر به علت اعتقاد به رجعت، سرزنش کردهاند و با ارائه دلايلي از قرآن و سنت براي رجعت، از جابر و اعتقادش دفاع نمودهاند ۴ .
گفتني است در برخي آثار اهل تسنن جابر جعفي به پيروي از عبد الله بن سبا متهم شده است. ابن حبان در مورد وي مينويسد:
او سبئي و ازياران عبد الله بن سبا بود و به رجعت علي عليه السلام به دنيا اعتقاد داشت ۵ .
اين که جابر را سبئي دانستهاند ۶ از اين رو است که اصل اعتقاد به رجعت امير المؤمنين علي عليه السلام را از اعتقادات سبأية ميدانند ۷ . حال آن که اساساً عبد الله بن سبا شخصيتي مجهول و يا موهوم است و نميتوان فرقهاي را به وي منسوب دانست ۸ . سبئي بودن او چندان دور از ذهن است که حتي ابو زهره، سبئي بودن وي را بعيد دانسته، او را در اعتقاد به رجعت بيشتر تحت تأثير کيسانيه ميداند ۹ . اما دليلي وجود ندارد که جابر از آنان تأثير گرفته باشد، بلکه به احتمال فراوان اعتقاد او به رجعت تحت تأثير تعاليم امامان معصوم عليهم السلام، شکل گرفته است ۱۰ . نکتهاي که در اين خصوص بايد بدان توجه نمود تفاوت معنايي رجعت از ديد گاه کيسانيان و شيعياني مانند جابر است. از نظر کيسانيان، مفهوم رجعت، بازگشت محمد بن حنفيه پس از سپري شدن دوران غيبت بوده که با مهدويت معنايي مترادف داشت. ليکن رجعتي که جابر و ساير شيعيان ائمه اطهار عليهم السلام و در کنار آنان، غلات منتسب به شيعه، بدان معتقد بودند، عبارت بود از زنده شدن جمعي از مردگان پس از ظهور مهدي و پيش از قيامت. بنا بر اين، نميتوان جابر را در
1.. «لقيت جابر بن يزيد الجعفي فلم أكتب عنه كان يؤمن بالرجعة»؛ (صحيح مسلم، ج ۱، ص ۱۵).
2.. ابو الصلت زائدة بن قدامة ثقفي کوفي (م ۱۶۰ يا ۱۶۱) از اقران سفيان ثوري، از راويان احاديث سليمان اعمش، سعيد بن مسروق ثوري (پدر سفيان) وعاصم بن ابي النَجود و مشايخ حسين بن علي جعفي، سفيان بن عيينه، عبد الله بن مبارک، عبد الرحمن بن مهدي، ابونعيم فضل بن دکين و ابو داوود طيالسي؛ (تهذيب الکمال، ج ۹، ص ۲۷۳ ـ ۲۷۷).
3.. «وأما جابر الجعفي فكان والله كذّابا يؤمن بالرجعة»؛ تاريخ يحيي بن معين، ج ۱، ص ۲۰۷.
4.. ر.ک: الطرائف، ص۱۹۰ ـ ۱۹۱؛ الاربعين، ص۲۸۷، ۲۸۸.
5.. «وكان سبأياً من أصحاب عبد الله بن سبأ، وكان يقول إن علياً عليه السلام يرجع إلي الدنيا»؛ (المجروحين، ج ۱، ص ۲۰۸).
6.. براي نمونهاي ديگر، ر.ک: الانساب، ج ۲، ص ۶۸.
7.. الزينة، ص ۲۵۶؛ مقالات الإسلاميين، ص ۱۵.
8.. ر.ک: عبد الله بن سبا و اساطير اخري، ج ۱ و ۲؛ بازگشت به دنيا در پايان تاريخ، ص ۱۸۶ ـ ۱۹۹؛ «غلو»، ج ۳، ص۴۱۱ ـ ۴۱۶.
9.. ابوحنيفه، ص ۶۶، ۶۷.
10.. ر.ک: الطرائف، ص ۱۹۱.