نکوهش کنندگان جابر تفسير و توجيه کرده است . ۱ ابو عرب صقلي ۲ نيز سخن شريک را مخالفت با عموم قلمداد کرده است ۳ ؛ حال آن که از آن چه ذکر شد، خلاف آن ظاهر ميشود.
از معاصران، محمد حسين ذهبي، جابر جعفي را به وضع حديث متهم کرده است ۴ . تهمت بزرگ او به جابر، سوء استفاده از علاقه جمهور مردم (اهل تسنن) به آل بيت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در نشر عقايد انحرافي (شيعي) با استمداد از جعل حديث است ۵ .
از آن جا که ابو حنيفه يکي از سرشناسترين افرادي است که جابر را به کذب متهم کرده است؛ بررسي و نقد دلايل او در دروغگو خواندن جابر نه تنها ضروري است، بلکه ما را در فهم دلايل اشتهار جابر به کذب در منابع اهل تسنن ياري ميکند.
گفتني است ابو حنيفه تا زمان وفات استادش حماد بن ابي سليمان (119 يا 120 ق)، ملازم او بود و فقه را از او فرا ميگرفت و بعد از وفات حماد خود کرسي درس مستقلي تشکيل داد. بنا بر اين، آغاز بيشترين درخشش علمي و به خصوص فقهي ابو حنيفه، مصادف با دهه پاياني عمر جابر جعفي بود ۶ . ابو حنيفه خود از شاگردان جابر بود، از وي روايت ميکرد و از او به بزرگي ياد مينمود ۷ ؛ اما پس از مدتي از وي فاصله گرفت و به يکي از سرسختترين مخالفان جابر تبديل شد. علت اين اختلاف را ميتوان در اين دانست که جابر تحت تأثير تعاليم ائمه اطهار عليهم السلام ۸ و همچنين استادش، عامر شعبي ۹ (از سران مکتب حديث که سر سختانه در برابر مکتب رأي مقاومت ميکرد) ۱۰ ، از مخالفان و منتقدان جدي اصحاب رأي به شمار ميآمد؛ چنان که ابو حنيفه خود به علت فاصله گرفتن از جابر، اذعان کرده است:
دروغگوتر از جابر جعفي نديدم، در هر مسألهاي رأي خود را به او ميگفتم، پاسخ مرا با حديث ميداد و مدعي است هزاران حديث ميداند که براي کسي آنها را بازگو نکرده است ۱۱ . ۱۲
1.. المجروحين، ج۱، ص ۲۰۹؛ به نظر سهمي، با وجود توثيق جابر جعفي از جانب سفيان ثوري، احاديثي که او در روايت آن منفرد باشد، پذيرفته نيست (تاريخ جرجان، ص ۵۵۲، ۵۵۳).
2.. ابو عرب مصعب بن عبد الله بن ابي فرات قرشي عبدري صقلي (م۵۰ه. ق در ميورقه) از شاگردان ابن عبد البر و از شعراي مشهور و صاحب ديوان مهاجر به اندلس (فوات الوفيات، ج ۲، ص ۵۱۵).
3.. تهذيب التهذيب، ج ۲، ص ۴۳، ۴۴.
4.. التفسير و المفسرون، ج ۲، ص ۳۸.
5.. براي بررسي و نقد اين نظر وي، ر.ک: الامام الصادق والمذاهب الاربعة، ج ۳، ص ۴۲۲، ۴۳۲.
6.. نقش تقيه در استنباط، ص ۵۲۴ و ۵۳۹.
7.. مسند الامام ابي حنيفة، ص ۶۷ و ۸۹؛ ابو حنيفه، ص ۶۶ ، ۶۷؛ الامام الصادق والمذاهب الاربعه، ج ۱، ص ۳۴۱؛ ر.ک: اعيان الشيعة، ج۴، ص۵۴، ۵۵.
8.. ر.ک: نقش تقيه در استنباط، ص ۵۴۲، ۵۴۳ .
9.. به نظر مادلونگ، عامر شعبي تأثير فراواني بر جابر داشته است؛
DJABIR ALـDJUFI , p. ۲۳۲.
10.. «اصحاب حديث»، ج ۹، ص ۱۱۴.
11.. المجروحين، ج ۱، ص ۲۰۹؛ الکامل في ضعفاء الرجال، ج ۲، ص ۱۱۳؛ مناقب آل ابي طالب، ج ۳، ص ۳۱۵؛ ميزان الاعتدال، ج ۱، ص۳۸۰؛ سيد علي شهرستاني، انتساب اين قول به ابوحنيفه را رد کرده است؛ اما به نظر مي رسد دلايل وي براي رد اين انتساب کافي نيست و همان طور که بيان کردهايم، بيشتر محتمل است که نظر ابو حنيفه در مورد جابر، تغيير کرده باشد. اين تغيير نظر و ترک مجلس درس جابر، تنها منحصر به ابو حنيفه نيست؛ سفيان بن عُيَينَه نيز پس از آن که از عقيده جابر به انتقال علم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به امام صادق عليه السلام، مطلع شد، ديگر به نزد جابر نرفت. (ر.ک: ميزان الاعتدال، ج ۱، ص ۳۸۰، ۳۸۱؛ وضوء النبي صلي الله عليه و آله و سلم، ج ۱، ص ۳۷۷).
12.. سيد محسن امين مينويسد: «استدلال ابو حنيفه بر کذب جابر عجيب است ... و دلالتي بر کذب ندارد؛ زيرا جابر احاديثش را از اهل بيت نبوت، چشمههاي علم و حکمت و ابواب مدينه علم نبوي و آنان از جدشان صلي الله عليه و آله و سلم اخذ کردهاند. و اين امکان وجود دارد که در اثبات و يا نفي تمامي فتاواي فقها و ادله عام يا خاص آنان، به يکي از احاديث وارد شده از ايشان عليهم السلام در اصول شريعت استدلال نمود؛ و اين امري مستلزم کذب نيست» (اعيان الشيعة، ج ۴، ص ۵۵).