لازم به ذکر است علاوه بر مطالبي که ذکر شد، اعتقاد اصحاب مغيرة بن سعيد به رجعت با اعتقاد جابر جعفي همخواني ندارد، زيرا آنان بر خلاف جابر در باب رجعت چنين ميگفتند که ما نه به آن ايمان داريم و نه آن را تکذيب ميکنيم؛ زيرا اگر خداوند بخواهد رخ ميدهد. اين خود دليلي بر عدم ارتباط مغيريه با جابر بن يزيد است. ۱ مطلبي که در اين باره ذکر آن ضروري است، عمليات جعل حديث توسط مغيرة و ياران اوست ۲ . آنان کتب حديث اصحاب امام پنجم عليه السلام را ميگرفتند و به طور مخفيانه مطالب غاليانه و کفرآميز در آنها وارد نموده و بين شيعيان پخش ميکردند ۳ . از اين رو، ممکن است اساس انتساب جابر جعفي به مغيريه از سوي اهل تسنن بر مبناي وجود برخي از عقايد مغيريه در ميان روايات او باشد؛ درحالي که در منابع متقدم اماميه به سبب آگاهي از عمليات جعل حديث آنان، با تفکيک افزودههاي مغيريه از روايات نسبتاً اصيلتر وي، نه تنها سخني از ارتباط او با مغيريه به ميان نيامده، بلکه به تصريح برخي آثار قرن چهارم، او از هر گونه غلوي مبراست ۴ .
نتيجهگيري
با بررسي نظريات اهل تسنن درباره جابر جعفي ميتوان به اين نتيجه رسيد که هر چه از عصر جابر فاصله ميگيريم، از شمار موافقان وي کاسته شده و مخالفانش بيشتر و بيشتر ميشوند. عامل اين امر را ميتوان در روشن شدن و پر رنگتر شدن مرزبنديهاي عقيدتي و فرقهاي بين شيعيان و اهل تسنن و تبليغات منفي عليه شخصيتهاي برجسته هر يک از فريقين از سوي پيروان فرقه ديگر دانست. ۵
نکتهاي که در انتهاي اين بحث ميتوان بدان اشاره کرد، آن است که علت اصلي مخدوش و مجروح جلوه دادن شخصيت جابر بن يزيد جعفي را از سوي اهل تسنن بايد در اعتقاد راسخ وي به مذهب ائمه اهل بيت عليهم السلام جستجو کرد ۶ . به روشني ميتوان معلوم داشت، اين رويکرد تنها نسبت به جابر ابراز نشده است، بلکه بسياري از بزرگان و ثقات رجال شيعه را در بر ميگيرد ۷ ؛ براي نمونه هشام بن محمد بن سائب کلبي ـ که از بزرگترين مورخان و نسب دانان به شمار ميرود ـ تنها به جرم اين که نقل است امام صادق عليه السلام از دست رفتن حافظهاش را شفا داده، به غلو در تشيع متهم شده، احاديثش، متروک دانسته شده است ۸ . اصبغ بن نباته و رشيد هجري از خواص اصحاب امير المؤمنين عليه السلام ۹ نيز مانند جابر جعفي به جرم اعتقاد به رجعت، «زائغ» (منحرف) و «کذاب» خوانده شدهاند ۱۰ . ۱۱
1.. المقالات والفرق، ص ۵۰؛ فرق الشيعة، ص ۴۱.
2.. ر.ک: تاريخ العقيدة الشيعية وفرقها، ص ۱۰۳، ۱۲۲.
3.. رجال الکشي، ص ۲۲۵.
4.. فرق الشيعة، ص ۳۴، ۳۵.
5.. ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱، ص ۳۰۸، ۳۰۹؛ «جابر بن يزيد جعفي»، ص ۱۸۳.
6.. ر.ک: منتهي المقال، ج ۲، ص ۲۱۷، ۲۱۸؛ خاتمة المستدرک، ج ۴، ص ۲۱۲، ۲۱۶؛ اعيان الشيعة، ج ۴، ص۵۴، ۵۵.
7.. ر.ک: العتب الجميل، ص ۱۷ ـ ۳۳، ۴۷ ـ ۵۱؛ «درنگي در شخصيت حديثي جابر بن يزيد جعفي»، ص۱۱۱.
8.. تاريخ يحيي بن معين، ج ۱، ص ۲۰۷؛ منتهي الآمال، ص ۹۹۰.
9.. نقد الرجال، ج ۱، ص ۲۴۰؛ معجم رجال الحديث، ج ۸، ص ۱۹۷.
10.. احوال الرجال، ص ۴۷؛ الضعفاء الکبير، ج ۱، ص ۱۲۹، ۱۳۰، ج ۲، ص ۶۳، ۶۴؛ المجروحين، ج ۱، ص ۱۷۳، ۱۷۴، ۲۹۸ ؛ الکامل في ضعفاء الرجال، ج ۱، ص ۴۰۷، ۴۰۸، ج۳، ص ۱۵۸.
11.. در منابع سني، از دشمني با علي عليه السلام و يا انحراف از آن حضرت به نصب تعبير ميشود. جالب آن جاست که ابن حجر غالب شيعيان را دروغگو و احاديثشان را متروک و اکثر نواصب را راستگو و احاديثشان را قابل پذيرش ميداند (تهذيب التهذيب، ج ۸، ص ۴۱۱).