ميدانيد که کانت ۱ در مغرب زمين، در واقع جزو الگوهاي اخلاق به حساب ميآيد. در غرب، فيلسوفان مزخرفي داريم که آدم ننگش ميآيد که نامشان را ببرد؛ از لحاظ ضد اخلاقي بودنشان. حالا کانت خيلي خوب است و بهتر از آنهاست. همين کانتي که بنده، فلسفهاش را تلخيص کردم، و گاهي هم از اخلاقش تعريف کردهام، بعد به برخي مطالب برميخوري، ميبيني عجب! چه کسي را با چه کسي مقايسه ميکني؟!
يکي از دوستان ما، بعد از اين که دو جلد الميزان از چاپ درآمد، يک رساله کوتاهي نوشت درباره الميزان و در آن، عنوان فريبکار و امثال آن به مرحوم علاّمه طباطبايي نسبت داد، و البته جوانمرگ هم شد. من در سال 56، به خاطر اين که مختصر زبان انگليسي ميدانستم، توفيق داشتم در لندن، ده پانزده روزي خدمت مرحوم آقاي طباطبايي باشم. يک روز هر دو نشسته بوديم، عرض کردم: حاج آقا! فلاني که آن رساله را نوشت و به حضرتعالي جسارت کرد، از دنيا رفت. اگر ميشود، حضرتعالي او را ببخشيد! علاّمه اين دستهاي لرزان را اينگونه به هم آويخت و فرمود: «من همان وقت از او گذشتم و براي او طلب مغفرت کردم.» حال، چه وقت آن طلبه اين رساله را نوشته بود؟ آن وقتي که گروهي از علماي برجسته، از جمله شهيد مطهري، شاگردش بودند، يعني بعد از سال 36 ۲ بود که ما تازه وارد حوزه شده بوديم. اين اخلاق است. اين که يک کسي غضب را در خودش کشته باشد، اخلاق است.
اين را هم بگويم که شما را به خدا، هيچ گاه حقِ اين اساتيد روحاني را ناديده نگيريد، اگر آدم يک وقت اختلاف نظري هم دارد، مؤدبانه حرفش را بزند، مثل مرحوم آخوند خراساني که درباره نظرات استادش، شيخ انصاري، هميشه ميگفت: قال شيخنا العلاّمة أعلي الله مقامه . اينها، ادب گفتار است.
من خواهش ميکنم در جلد اول الميزان، بحث اخلاقش را بخوانيد، مسلکهاي اخلاقي را که مرحوم آقاي طباطبايي برميشمارند، يکي از آنها، اخلاق توحيدي است، آنجا ميفرمايد:
يک مکتب ديگري براي اخلاق هست و آن مکتب توحيد است و آن، اين که شخص هر کاري انجام ميدهد، براي خدا انجام ميدهد، يعني العبد لا يفعل شيئاً الاّ لله.
1.. امانوئل کانت (۱۷۲۴ـ۱۸۰۴م) فيلسوف معروف آلماني است که کتابهاي ما بعد الطبيعه اخلاق و رساله کشف، از آثار اوست.
2.. يعني در سال ۱۳۳۶ هجري شمسي، بيش از پنجاه سال پيش.