خدا رحمت کند مرحوم ميرزا حسين نوري که کتاب فصل الخطاب را نوشت، من مطلبي را در خصوص علّت تأليف اين کتاب شنيدم، که اميدوارم باعث وهن ايشان نشود؛ مرحوم سردار کابلي چنين ميگويد:
من يک روز که در نجف بودم، شخصي را در لباس روحانيت ديدم که با ريش بلند و لباس منظمي، خدمت ميرزاي نوري رسيد و شکايت کرد که آقا! اين کتاب آسماني (قرآن) چنين و چنان شده است، و خوب است شما يک اثري در اين باب بنويسيد، و بگوئيد که اين کتاب، چه بر سرش آمده است. که باعث شد بعدها مرحوم ميرزا حسين نوري، فصل الخطاب را نوشت.
مرحوم کابلي ادامه ميدهد: اين گذشت تا اين که يک روز در فرودگاه پاکستان، شخصي را ديدم پاپيون زده و با تيپ فرنگي تمام عيار، پيش من آمد. سلام کرد و گفت: من را ميشناسي؟ گفتم: نه. گفت: من هماني هستم که آن روز آمدم به مرحوم ميرزا حسين نوري، آن حرف را زدم، که باعث شد ايشان، فصل الخطاب را بنويسد.
اين کارها و سر و کار داشتن با اخبار و روايات، يک بيداري ميخواهد.
مرحوم آقاي طباطبايي، أخباري نيست. ايشان، به خصوص سراغ روايات معارف و اعتقادات ميرود. وقتي که ايشان شروع به حاشيه زدن بر بحارالانوار علاّمه مجلسي کرد، برخيها اعتراض کردند و باعث شدند که اين حواشي ادامه پيدا نکند. وَ اي کاش که ادامه مييافت! ايشان، بر شش جلد حاشيه زدند و اندکي از جلد هفتم؛ مسائلي ازجمله: جبر و تفويض، الامر بين الامرين و ... . مرحوم آقاي طباطبايي، بعضي جاها به مرحوم مجلسي ميفرمايد: از ايشان عجيب است که اينها را رد ميکند.
البته اين را بايد عرض کنم که بنده، با تمام وجودم، از مجلسي ستايش ميکنم. واقعاً مجلسي کار بزرگي کرده است. اين بحار را که نوشت، خدمت عظيمي بر شيعه کرد. اگر ما فقط جلد هفدهم قديم بحارالانوار (که طبق چاپ جديد، از جلد 68 تا 75 در چاپ بيروت ۱ است) را بتوانيم به مردم تعليم بدهيم، براي ما کافيست. روايات، مثل درّ و گوهر ناب، در اينجا جمع شده است. مرحوم مجلسي، واقعاً حق عظيمي بر گردن همه دارد. امّا هر کسي، بالأخره يک ديدگاهي دارد، آدمي نبايد تنگ نظر باشد، نگذاريد ديدگاهها گفته نشود. مرحوم علاّمه طباطبايي، در آنجا نظر
1.. اين مجلدات به مباحث ايمان و کفر و نيز اخلاق عملي پرداخته است.