ايشان، ذيل آيه 213 سوره بقره کان الناس امةً واحدةً ، مي نويسد، عقل ما نميتواند ماهيت وحي را بفهمد. عبارت ايشان اينچنين است:
کون هذا الأمر خارقا للعادة مما لا ريب فيه ، و کذا کونه أمرا من قبيل الإدراکات الباطنية و نحو شعور مستور عن الحواس الظاهرية مما لا ريب فيه، لکن العقل لا يدفع الأمر الخارق للعادة و لا الأمر المستور عن الحواس الظاهرة و إنما يدفع المحال، و للعقل طريق إلى تصديق الأمور الخارقة للعادة المستورة عن الحواس الظاهرة ( الميزان في تفسير القرآن: ج2 ص153). ۱
بوعلي سينا هم اين را ميداند، حتي ابن رشد ۲ هم اين را ميداند که اين عقل حد و حدود دارد و آنکه از بالا ميآيد، چيزهاي ديگري را ميآورد که آنها را بايد پذيرفت؛ آن وحي است و سخن معصوم. به همين جهت، هرجا به مسائلي که با عقل معمولي جور در نميآيد، ميرسد، ميپذيرد. خيلي جاها نگاه کنيد، خودِ علاّمه در الميزان ميفرمايد که: اين امر، به عقل ما نميرسد. ايشان، مثل خيلي از فيلسوفان يا عالمان علوم تجربي يا نظير اينها نيست که بگويد: اين، با عقل سازگار نيست. در حاليکه بايد گفت: چه چيزي با عقل سازگار نيست؟ مگر عقل ميتواند همه چيز را بفهمد؟! بنده اين را عرض ميکنم و بارها هم گفتهام، در آن مقدمهاي که سال67، بر طرح تغيير نظام [فرهنگي] نوشتيم هم، گفتم که ما بايد يک جاي وسيعي براي تعبّد باقي بگذاريم. ديني که در آن تعبّد نباشد، دين نيست. دين، يعني اعتقاد و ايمان به يک حقيقت يا حقايقي که پيامبر معصوم از جاي ديگري به ما عرضه ميکند، و ما چون او را صادق مصدّق ميدانيم، آن حقايق را ميپذيريم. همين حرفي که بوعلي سينا در آخر کتاب الهيات شفا ميزند، راجع به معاد جسماني، و يا همان حرفي که وي در آخر اشارات ميزند، که اگر چيزي را عقلتان نپذيرفت، مبادا کنار بگذاريد:
کل ما قرع سمعک فذره في بقعة الامکان ما لم يذدّک عنه قائم البرهان (منظور از قائم البرهان اين است که چيزي محال مسلّم باشد، مثل اين که مستلزم تناقض صريح باشد) (الاشارات و التنبيهات: ص 161). ۳
1.. در اينکه مسأله نبوّت امري خارق العاده است حرفي نيست و همچنين در اينکه شعور نبوّت از قبيل ادراکات باطني است و شعوري است پنهان از حواس ظاهري شکّي نيست، ليکن عقل بشر نه منکر خارق العاده است و نه هر چيزي را که محسوس به حواس ظاهري نيست باطل و خالي از حقيقت ميداند. آن چيزي که عقل نميپذيرد تنها امور محال است و هيچ دليل عقلي بر محال بودن خارق العاده نداريم بلکه خود عقل، اينگونه امور و همچنين امور مستور از حواس ظاهري را اثبات ميکند و راه براي اثباتش دارد (ترجمه تفسير الميزان: ج۲ ص۲۳۰).
2.. محمّد بن احمد بن رشد اندلسي (۱۱۲۶ ـ ۱۱۹۸ هـ ق) فيلسوف مالکي مذهب، در مغرب زمين به «اورئوس» شهرت دارد. وي حقوق و پزشکي ميدانست و مدتي در «سويل» و «قرطبه» کرسي قضاوت داشت. عالمان اسلامي او را طعن ميزدند و کليسا هم نشر آثارش را ممنوع نموده بود.
3.. هر چه را شنيدي ممکن بدان، تا آن زمان که برهان قاطع بر محال بودن آن بيابي.