شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد - صفحه 56

آشنايي با مؤلف شرح نهج البلاغه

عزالدين أبوحامد عبدالحميد بن هبة الله بن محمد بن حسين مدائني، مشهور به ابن ابي الحديد، دانشمند، شاعر، اديب‌، فقيه‌ شافعي‌ و اصولي‌ معتزلي‌، در روز اول ذي الحجه، سال 586هـ ، در شهر مدائن، در خانواده‌اي اهل علم و دانش، ديده به جهان گشود. جوانيش را در زادگاهش با تحصيل علوم سپري نمود و در جواني به‌ بغداد رفت‌ و در آن شهر، در محضر علما و بزرگان‌ مشهور بغداد، که‌ بيشتر آنها شافعي‌ مذهب‌ بودند، به‌ قرائت‌ کتب‌ و اندوختن‌ دانش‌، پرداخت‌. او، در اين دوران به آراء معتزله بصره و بغداد گرايش پيدا نمود، تا جايي که در مذهب معتزله، از اهل نظر شد. در ادبيات نيز، از محضر اساتيدي چون أبوالبقاء عکبري‌ و أبوالخير مصدق‌ بن‌ شبيب‌ واسطي،‌ استفاده کرد. وي، به دليل نزديکي‌ عقيدتي‌ با ابن‌ علقمي‌ (656ق‌/1258م‌)، وزير اديب‌ و دانشمند مستعصم‌ ـ آخرين‌ خليفه‌ عباسي ـ‌ در شمار کاتبان‌ ديوان‌ دارالخلافه‌ درآمد ( البدايه و النهاية ابن‌ کثير: ج13 ص199-200).
او، در مدتي که در دربار عباسي خدمت ميکرد، چند منصب گرفت، تا اينکه به سرپرستي کتابخانههاي بغداد منصوب شد. ابن‌ ابي‌ الحديد، در شعر، طبعي‌ رسا داشت،‌ و در انواع‌ مضامين،‌ شعر مي‌گفت‌، ولي‌ مناجات‌ و اشعار عرفاني‌ او مشهورتر است‌. اطلاعات‌ او درباره تاريخ‌ صدر اسلام‌ نيز گسترده‌ بود. اين ويژگي او، از شرح نهج البلاغهاش نيز به خوبي پيداست. وي‌ در اصول‌، معتزلي‌ و در فروع،‌ شافعي‌ بود و گفته‌ شده‌ است‌ که‌ مشربي ميان‌ تسنّن‌ و تشيّع‌ برگزيده‌ بود. در مباحث‌ عقيدتي‌ خود در شرح‌ نهج‌ البلاغه، به‌ موافقت‌ با جاحظ تصريح‌ دارد (شرح نهج البلاغه: ج1 ص185و186). به‌ همين‌ لحاظ، او را معتزلي‌ جاحظي‌ نيز دانستهاند. ابن ابي الحديد، آثار متعددي دارد که برخي از آثار وي عبارت است از: شرح نهج البلاغه، الفلک الدائر علي المثل السائر، المستنصريات (اين کتاب مجموعهاي از اشعار است)، العبقري الحسان.
وي، سرانجام پس از آنکه به وساطت خواجه نصيرالدين طوسي، از اسارت مغولان رهايي يافت، بر اساس آنچه ذهبي نقل ميکند، در پنجم جمادي الاخر سال 656 هجري قمري، به ديار باقي شتافت.

مذهب ابن ابي الحديد

ابن ابي الحديد، از جمله دانشمنداني است که هر يک از دو گروه شيعه و سنّي، او را به گروه ديگر منتسب ميکنند و مايلند که از زمره انديشمندان گروه مقابل به شمار آيد. به نظر ميرسد، نفي و طرد وي از سوي اهل سنّت، نخست از آن رو باشد که امام علي عليه السلام را أفضل بر ديگر خلفا دانسته و در فضيلت آن حضرت، مطالب بسيار دارد، و در مهمترين اثرش، يعني شرح نهج البلاغه نيز، علي رغم وجود شواهد بسيار بر معتزلي بودنش، مطالبي را بيان ميکند که بزرگان اهل سنّت، آن مطالب را بر نميتابند. دليل ديگري که براي طرد او از سوي اهل سنّت وجود دارد، اين است که اگر از اهل سنّت باشد، شرحش بر نهج البلاغه، در واقع مُهر تأييدي است از جانب

صفحه از 68