شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد - صفحه 60

عبدالجبار از عثمان بيش از 80 صفحه مطالبي را از سيد مرتضي و پاسخهاي او به مطالب قاضي عبدالجبار ميآورد (همان: ج2 ص328 تا آخر و ج3 ص1 تا 69).

3. چند بُعدي بودن

اين شرح، از جهات محتوايي، با ديگر شروح متفاوت است و نسبت به اغلب آنها برتري دارد. براي مثال، شرح ابن ميثم بر نهج البلاغه هرگز نميتواند در جنبههاي ادبي و تاريخي، با اين شرح برابري کند. علامه تستري (شوشتري) در مقدمه شرح خود، شرح ابن ميثم بر نهج البلاغه را مورد نقد قرار داده و مينويسد:
و أمّا ابن ميثم، فمذاقه مذاق الفلاسفة، يرتکب کثيرا تأويلات غير صحيحة و يعلّل بعلل عليلة (شرح ابن ميثم: ج2 ص385)، کما في شرحه لقوله(: «و أنا لکم وزيرًا، خير لکم منّي أميراً» (نهج البلاغة: خطبه۹۰) ، و يخبط کثيرا في فهم المراد، کما في شرحه لقوله(: «و ايم اللّه لو فرّقوکم تحت کلّ کوکب لجمعکم اللّه لشرّ يوم لهم» (نهج البلاغة: خطبه۱۰۴) ، مع قلّة اطّلاعه علي التاريخ فيخبط فيه... (بهج الصباغة في شرح نهج البلاغة: ج1 ص25).
واما ابن ميثم، گرايش او به سوي فلاسفه (موجب شده است) که مرتکب تأويلهاي نادرست زيادي شود و تعليلهاي اشتباهي از او صادر شود، آنگونه که در شرح سخن امام عليه السلام که فرمود: «و اينکه من براي شما وزير باشم بهتر است از آنکه فرمانروا باشم» ، مرتکب شده است، و در موارد زيادي در فهم مقصود امام، به خطا رفته است، کما اينکه در شرح سخن امام عليه السلام که فرمود: «به خدا قسم! اگر آنها، شما را طورى پراکنده کنند که هر يکتان (از ترسشان)، در زير يک ستاره پنهان شويد، باز خدا شما را گرد ميآورد، تا تماشاى روز بدى که براى آنان در پيش است، بنمائيد (و ببينيد خدا چگونه کيفر کردارشان را در کنارشان مينهد» ، با اينکه او از تاريخ آگاهي ناچيزي داشت و در مورد آن اشتباهاتي دارد.
وي همچنين درباره شرح خويي، علاوه بر ناقص دانستن آن، مينويسد:
ليس فيه سوي الإکثار من الأخبار الضعيفة، مع اقتصاره علي ما ورد من طريقنا الّذي لايکون حجّة علي غيرنا، مع قلّة اطّلاعه علي التاريخ، فتبع ابن ميثم في کثير من خبطاته المتقدّمة (همان: ص26).
در آن شرح چيزي جز روايات ضعيف فراوان، همراه با رواياتي که طرق وصول به آن روايات مورد قبول عامه نبوده و آنها را حجت نميدانند، نيست. بعلاوه او از تاريخ نيز آگاهي کمي داشته ودر اشتباهات، از ابن ميثم دنباله روي کرده است.
اما در مورد شرح ابن ابي الحديد، وضعيت بهگونهاي ديگر است. اين شرح را ميتوان دائره المعارفي از علوم ادبي، کلام، فقه، اخلاق، تاريخ صدر اسلام، انساب و فرهنگ عامه عرب دانست؛ زيرا او، در هر فصلي، کارها و وقايع تاريخي مربوط به آن را شرح داده و اشاره‌هايي نيز در علم توحيد و عدل آورده است، و در جائيکه نياز بوده، از مَثَلها و نکات ظريف استفاده کرده است. همچنين مسائل فقهي نهج البلاغه را توضيح داده، و بالاخره اشاره‌ها و رموزي که امام

صفحه از 68