شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد - صفحه 67

کذلک قد يفرط و قد يفرّط، بل ينقل کثيراًما لاربط له أصلاً ... و قد يغفل عن شيء في محلّه ويذکره في غيره، کما تراه في أوّل فصل الجمل في قوله(: «ربّ عالم قد قتله جهله، وعلمه معه لاينفعه».
و له أوهام کثيرة، فنسب الخطبة (39) الي کونه في غارة النّعمان مع أنّه کان في قتل محمّد بن أبي بکر، و له تفسيرات باطلة کما ستقف عليها في المطاوي کرارا (بهج الصباغة: ج1 ص24و25).
اين انتقادها را در موارد ذيل ميتوان برشمرد:
ـ افراط در نقل تاريخ.
ـ غفلت از ذکر برخي وقايع تاريخي لازم.
ـ افراط و تفريط در ذکر نکات ادبي.
ـ ذکر برخي مطالب که تناسب با مطلب امام عليه السلام ندارد.
ـ اشتباه در نسبت دادن برخي خطبهها به واقعهايي خاص.
ـ اشتباه در تفسير برخي عبارات امام عليه السلام.
البته علامه تستري، هر چند شرح ابن ابي الحديد را مورد نقد قرار ميدهد، اما در پايان، اعتراف ميکند که شرح او حاوي مطالب مهم و نيکويي است، و تنها اشکالش، مراعات نکردن تناسب در نقل مطالبي است که براي فهم کلام اميرالمؤمنين( لازم است.
و هو و إن نقل في شرحه أشياء حسنة و ذکر فيه أمورا مهمّة، إلاّ أنّه لم يراع المناسبة في الغالب (همان: ص24).

صفحه از 68