25
فرهنگنامه اذان

و سراسيمه ]بيرون آمد و مى گفت : اى پيامبر خدا! سوگند به آن كه تو را به حق برانگيخت ، من نيز چنين خوابى ديده ام. پيامبر خدا فرمود : «خدا را شكر!» . ۱

3 . سنن ابن ماجة :

ابو عبيد محمّد بن عبيد بن ميمون مدنى آورده است كه : حديث كرد ما را محمّد بن سلمه حرّانى ، حديث كرد ما را محمّد بن اسحاق ، حديث كرد ما را محمّد بن ابراهيم تيمى از محمّد بن عبد اللّه بن زيد از پدرش كه :
پيامبر خدا دستور داد كه شيپور و ناقوسى بسازند . عبد اللّه بن زيد ، خوابى ديد . او مى گويد : مردى را ديدم كه دو جامه سبزرنگ پوشيده بود و ناقوسى با خود داشت . به او گفتم : اى بنده خدا! ناقوس را مى فروشى؟ گفت : با آن چه مى كنى؟ گفتم : با آن به نماز فرا مى خوانم . گفت : آيا تو را به چيزى بهتر ، راهنمايى نكنم؟ گفتم : آن چيست؟ گفت : مى گويى : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر ...» . ۲

4 . سنن ابن ماجة :

محمّد بن خالد بن عبد اللّه واسطى ، آورده است كه : حديث كرد ما را پدرم ، از عبد الرحمان بن اسحاق ، از زهرى ، از سالم ، از پدرش كه :
پيامبر صلى الله عليه و آله با مردم درباره چيزى كه آنها را به نماز فرا خوانَد ، مشورت كرد . آنان شيپور را پيشنهاد كردند ؛ امّا پيامبر صلى الله عليه و آله آن را نپسنديد ؛ چون براى يهود بود . ناقوس را پيشنهاد دادند . آن را نيز به خاطر اين كه براى نصارا بود ، نپسنديد . در همان شب ، مردى از انصار به نام عبد اللّه بن زيد

1.. سنن أبى داوود : ج ۱ ص ۱۳۵ ح ۴۹۹ ، مسند ابن حنبل : ج ۵ ص ۵۴۰ ح ۱۶۴۷۸ .

2.. سنن ابن ماجة : ج ۱ ص ۲۳۲ ح ۷۰۶ ، كنز العمّال : ج ۸ ص ۳۳۰ ح ۲۳۱۴۱ .


فرهنگنامه اذان
24

2 . سنن أبى داوود :

محمّد بن منصور طوسى آورده است كه : حديث كرد ما را يعقوب ، حديث كرد ما را پدرم از محمّد بن اسحاق ، حديث كرد مرا محمّد بن ابراهيم بن حارث تيمى از محمّد بن عبد اللّه بن زيد بن عبد ربّه كه : عبد اللّه بن زيد به من گفت :
چون پيامبر خدا دستور داد كه ناقوسى بسازند تا براى جمع شدن مردم به نماز ، ناقوس بزنند ، من در عالم رؤيا مردى را ديدم كه گِرد من مى گردد و ناقوسى در دست اوست . گفتم : اى بنده خدا! ناقوس را مى فروشى؟ گفت : با آن چه مى كنى؟ گفتم : با آن به نماز فرا مى خوانيم . گفت : آيا به چيزى بهتر از اين ، راهنمايى ات نكنم؟ گفتم : چرا . گفت : مى گويى : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر ، اللّه أكبر ، اللّه أكبر . أشهد أن لا إله إلاّ اللّه . أشهد أن لا إله إلاّ اللّه . أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . حىّ على الصلاة ، حىّ على الصلاة . حىّ على الفلاح ، حىّ على الفلاح . اللّه أكبر ، اللّه أكبر . لا إله إلاّ اللّه » . سپس كمى از من فاصله گرفت و گفت : هر گاه خواستى نماز را به پا دارى ، [اين چنين اقامه ]مى گويى : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر . أشهد أن لا إله إلاّ اللّه . أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . حىّ على الصلاة . حىّ على الفلاح . قد قامت الصلاة ، قد قامت الصلاة . اللّه أكبر ، اللّه أكبر . لا إله إلاّ اللّه » .
صبح كه شد ، نزد پيامبر خدا آمدم و آنچه را در خواب ديده بودم ، به ايشان گفتم . فرمود : «رؤياى صادقى است ، إن شاء اللّه . به همراه بلال ، برخيز و آنچه را در خواب ديده اى ، به او بگو تا او به آن ، اذان بگويد ؛ چون او صدايش از تو رساتر است» . من با بلال برخاستم و من به او مى گفتم و او آنها را اعلام مى كرد (اذان مى گفت) . عمر بن خطّاب ، در خانه اش صداى او را شنيد . در حالى كه ردايش را مى كشيد ، [با عجله

  • نام منبع :
    فرهنگنامه اذان
    سایر پدیدآورندگان :
    مسعودي، عبدالهادي؛ شيخي، حميدرضا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 34894
صفحه از 115
پرینت  ارسال به