33
فرهنگنامه اذان

ميان نيامد . ولى آن مرد هاشمى ، در هر روز ، پنج مرتبه نامش فرياد زده مى شود كه : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ». با اين وجود ، ديگر چه كارى باقى مى ماند؟ اى مادر مُرده! به خدا سوگند كه راهى جز دفن كردن و دفن كردن [اين نام] ، باقى نمى ماند! ۱
آنچه مى تواند اين تحليل را تأييد كند ، اين است كه موضعگيرى اهل بيت عليهم السلامدر برابر رواياتى كه منشأ تشريع اذان را رؤياى عبد اللّه بن زيد مى دانند ، پس از استقرار حكومت معاويه است ؛ زيرا اگر چنين شايعه اهانت آميزى درباره پيامبر اسلام ، در دوران حيات امام على عليه السلام نيز وجود داشت ، بى ترديد ، آن امام در برابرش موضعگيرى مى نمود ، در حالى كه در تاريخ ، نخستين برخورد اهل بيت عليهم السلام با اين شايعه به وسيله امام مجتبى عليه السلامپس از جريان صلح او با معاويه ثبت شده است . ۲

1.. مروج الذهب : ج ۴ ص ۴۱ ، الأخبار الموفّقيّات : ص ۵۷۶ ح ۳۷۵ .

2.. ر . ك : ص ۱۹ (فصل يكم : تشريع اذان / ردّ برخى روايات درباره چگونگى تشريع اذان) .


فرهنگنامه اذان
32

گزارشى كه مُغيرة بن شعبه ، دوست صميمى معاويه ، از يك جلسه خصوصى و محرمانه با او دارد ، نشان مى دهد كه او تا چه حد ، با اين شعار عبادى ـ سياسى اسلام ، مخالف بوده است . متن اين گزارش را مطرف ، فرزند مغيره ، چنين روايت كرده است :
شبى [پدرم مغيره] آمد و از خوردن غذا خوددارى كرد . او را غمگين ديدم . ساعتى منتظرش ماندم و خيال كردم كه براى ما و يا در كار ما اتّفاقى افتاده كه او اندوهگين است . به او گفتم : چه شده است كه امشب غمگين هستى؟ گفت : فرزندم! من از نزد خبيث ترينِ مردم مى آيم! گفتم : چه اتّفاقى افتاده است؟ گفت : با معاويه تنها نشسته بودم كه به او گفتم : اى امير المؤمنين! تو از ما به حكومت رسيدى . كاش دادگرى نمايى و بساط نيكوكارى بگسترانى ؛ چرا كه تو ديگر مُسن شده اى! كاش به برادرانت از بنى هاشم نگاه لطفى كنى و به خويشاوندانت رسيدگى نمايى! به خدا سوگند كه امروزه ديگر چيزى (قدرتى) ندارند كه از آن بترسى .
معاويه به من گفت : هرگز ، هرگز! آن مرد تَيمى به حكومت رسيد و عدالت پيشه كرد و خوبى ها نمود ؛ امّا به خدا سوگند كه با مُردنش ، نام او نيز مُرد و فقط ممكن است يك نفر پيدا شود و بگويد : ابو بكر . پس از آن ، مرد عَدِى (عمر) به حكومت رسيد و ده سال تلاش كرد و زحمت كشيد ؛ ولى به خدا سوگند ، همين كه مُرد ، نامش هم مُرد . فقط ممكن است فردى پيدا شود و بگويد : عمر . سپس برادرمان عثمان ، به حكومت رسيد . مردى به حكومت رسيد كه كسى در نسب ، چون او نبود . او كارها كرد و آن رفتار با او شد (وى را كشتند) ؛ امّا به خدا سوگند كه با مُردنش ، نام او نيز مُرد و از رفتارى كه با او شد نيز ديگر سخنى به

  • نام منبع :
    فرهنگنامه اذان
    سایر پدیدآورندگان :
    مسعودي، عبدالهادي؛ شيخي، حميدرضا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 37823
صفحه از 115
پرینت  ارسال به