نکته هايي درباره کليني و کافي - صفحه 153

است که از او ياد ميکند؛ زيرا کتاب وي، پيش از سال357 هـ نگاشته شده است ( المؤتلف والمختلف: ج1ص24). مرحوم طباطبائي، سپس از ابن ماکولا يادکولا ياد کردهاند، که در الإکمال خود، درباره کليني چند سطري سخن گفته است ( الإکمال: ج7 ص186). ابن ماکولا کتاب خود را در 467 به پايان برده است ( الإکمال: ج7 ص444).

2. کتاب تعبير الرؤيا

آيا کليني کتابي با نام تفسير الرؤيا (فهرست شيخ: ص210) و يا تعبير الرؤيا (رجال نجاشي: ص1026) داشته است؟ شيخ و نجاشي، اين اثر را به کليني نسبت دادهاند، ولي آنچه اين نسبت را با ترديد رو به رو ميسازد، سخن هر دو نفر است. شيخ، در ترجمه احمد بن اصفهبذ قمّي مينگارد:
الضرير المفسّر، لم يعرف له إلاّ الکتاب الذي بأيدي الناس في الرؤيا و هم يَعزونه إلي أبي جعفر الکليني و ليس کذالک ( الفهرست: ص77).
نجاشي نيز در زير نام وي ميآورد:
لم يُعرف له إلاّ کتاب تعبير الرؤيا، و قال قومٌ إنّه لأبي جعفر الکليني و ليس هو له (رجال نجاشي: ص241)
از کنار هم نهادن اين دو گزارش، نتيجه ميگيريم: کتابي که در گويش راويان آن روزگار با نام تعبير (تفسير) الرؤيا به کليني منسوب است، از آنِ او نبوده، بلکه براي نويسنده ديگري است که از قضا، با کليني هم طبقه و هم عصر بوده است؛ به قرينه آنکه جعفر بن محمّد بن قولويه، کتاب او را گزارش کرده و ميدانيم که جعفر، از شاگردان و راويان کتابهاي کليني نيز بوده است.
امّا چرا شيخ و نجاشي، هر دو، به هنگام نگاشتن شرح حال کليني، اين کتاب را به او نسبت دادهاند؟! يک پاسخ محتمل ميتواند آن باشد که اين روش آنان، همراهي با ديدگاه مشهور بوده است و از آنجا که نظر خود را پيشتر بيان کردهاند، در اينجا، نيازي به تذکّر درباره آن نديدهاند. احتمال ديگر اينکه، مراد ايشان اين بوده است که کليني کتابي درباره تعبير رؤيا داشته است، امّا اين کتاب، آن نگاشتهاي که مردم آن را به او نسبت ميدهند، نيست ۱ . شايد بتوان گفت اين احتمال با ظاهر سخن نجاشي و شيخ در ياد کرد کتاب تفسير رؤيا در نمايه آثار کليني سازگارتر است.

1.. شيخ آقا بزرگ در الذريعة ج۴ ص۲۰۷ و ۲۰۸ بر اين باور است.

صفحه از 163