نکته هايي درباره کليني و کافي - صفحه 155

کليني گزارش نکرده است. سيد، اين وصيت را در کشف المحجّة صفحه 159ـ157 و پس از آن، آورده است.
علم الهدي، خود در پايان وصيت، سخن سيد را، با تصريح به نام او و نام کتاب محجّة، درباره چند و چون اسناد روايت، ميآورد (معادن الحکمة: ج1ص147). موارد ديگرِ نقل شده نيز، همگي در کتابهاي سيد موجودند که در آنها، علم الهدي، گاه به نام سيد تصريح ميکند (معادن الحکمة: ج1 ص148) و پس از آن، در صفحه 170 و جلد2 صفحه 195 ـ به ويژه سخن علم الهدي را با نشانهاي که محقق کتاب مرحوم آيت الله احمدي ميانجي از آن روايات در کتابهاي سيد دادهاند ـ مقايسه ميکند. نشاني اخير از فتح الأبواب است که علم الهدي، خود به اخذ روايت از آن تصريح ميکند. گفتني است، مترجمان کتابِ « کتابخانه ابن طاووس»، نيز به اين نکته راه بردهاند که گزارشهاي علم الهدي از رسائل، با واسطه کشف المحجّة سيد، بوده است ( کتابخانه ابن طاووس: ص493 پاورقي).
مرحوم آيت الله احمدي ميانجي نوشتهاند که از النوادر فيض کاشاني چنين برميآيد که کتاب الرسائل نزد او نيز موجود بوده است (معادن الحکمة: ج1 ص467)، امّا اين برداشت نيز درست نيست و روايتي را که ايشان از کتاب نوادر فيض کاشاني دادهاند، درست همان روايتي است که سيد در کشف المحجّة صفحه 173 آورده است؛ نامهاي است در شرح وقايع پس از رسول اکرم صلّي الله عليه و آله که امير المؤمنين عليه السلام پس از بازگشت از نهروان نگاشتهاند ( النوادر: ص127) و از قضا جز سيد، کس ديگري آن را از رسائل کليني روايت نکرده است.
بر پايه گزارشهاي موجود، آخرين کسي که نسخهاي از کتاب رسائل کليني را دست داشته، سيد بن طاووس( (م664هـ) است و همه آنچه که پسينيان از اين کتاب گزارش کردهاند، برگرفته از کتابهاي سيد است.

4. کتاب خصائص يوم الغدير

مرحوم شيخ آقا بزرگ در الذريعة، کتابي با نام خصايص الغدير ( الذريعة: ج7 ص173) يا خصائص يوم الغدير ( الذريعة: ج7 ص175) را به کليني نسبت دادهاند. پرسش آن است که آيا کليني کتابي با اين نام داشته است؟ مرحوم آقا بزرگ نوشتهاند که مولي باقر واعظ کجوري (م1313هـ) در آغاز کتاب الخصائص الفاطميّة، سخني درباره اين کتاب دارد که مضمون آن اين است:
«أنّ الکليني أوّل مَن صنبف سمّاه باسم الخصايص و هو هذا الکتاب الذي فييه فضائل يوم الغدير و جملة من وقايعه و خصايصه و قد اعتمد عليه العلماء و استشهدوا بأحاديثه في کتبهم المؤلّفة في الإمامة» ( الذريعة: ج7 ص173)

صفحه از 163