نکته هايي درباره کليني و کافي - صفحه 158

ـ به جز نفر نخست، افراد ديگر، از استادان کليني نبودهاند و از اينرو کليني کتاب آنها را با واسطه استادان خود روايت ميکند.
ـ سه راوي نخست را رجاليان کهن ستودهاند و در وثاقتشان گفتگويي نکردهاند، ولي سه نفر اخير، مورد خدشه واقع شدهاند. ديدگاههاي رجاليان درباره سهل بن زياد و محمد بن الحسن بن شمون، منفي است (رجال نجاشي: ش490 و 899، فهرست شيخ طوسي: ش339 ؛ رجال ابن غضائري: ش65 و 137). علي بن العباس جراذيني، نيز به غلو متهم شده است. نجاشي، او را با عبارت «رُمي باللوّ وغُمز عليه، ضعيفٌ جدّاً» نکوهش ميکند (رجال نجاشي: ش 668). ابن غضائري نيز درباره او نوشته است:
له تصنيف في الممدوحين و المذمومين، يدلّ علي خبثه و تهالک مذهبه، لا يلتفت إليه و لا يُعبأ بما رواه (رجال ابن غضائري: 80).
اکنون پرسش اينجاست: اينکه بزرگي چون کليني، کتاب اين سه راوي ضعيف را به شاگردان خود اجازه داده، و هيچ بخشي از کتابهاي ايشان را استثناء نکرده، به چه معناست؟ ۱
احتمال دو پاسخ هست:
الف) در اصل، کليني، اين سه تن را ضعيف نميشمرده است، يا آنگونه که رجاليان يک سده پس از او، نکوهيدهاند، مورد نکوهش نميدانسته و در سطحي پايينتر از رجالياني چون نجاشي، به آنان خرده ميگرفته است.
اين احتمال درباره سهل بن زياد پذيرفتني مينمايد، به ويژه آنگاه که بدانيم، کليني روايت‌هاي فراواني را از وي در کافي گزارش کرده است ۲ . ولي پذيرفتن آن درباره دو تن ديگر، نياز به قرائن بيشتري دارد تا از شخصيت حديثي آنان دفاع کند.

1.. البته بايد يادآور شويم که استثنايي که درباره برخي مطالب آميخته با تخليط در ترجمه محمد بن الحسن بن شمون، از سوي مرحوم نجاشي، گزارش شده است ظاهراً از مرحوم کليني نيست، بلکه از استاد بي واسطه نجاشي ـ احمد بن علي بن نوح سيرافي ـ است. ابن نوح در جايي ديگر نيز ميان روايتهاي يک راوي استثناء قائل شده است (رجال نجاشي: ش۹۴۲ و۹۳۹). براي آشنايي با مفهوم تخليط به معجم مصطلحات الرجال و الدراية: ۱۵۱ مراجعه کنيد. در يک نگاه کلّي بيشتر کساني که در رجال شيعه، با اين مفهوم توصيف شدهاند، کسانيانند که همزمان، به غلوّ هم متهم شدهاند. در مجموع، از بررسي موارد کاربرد اين مفهوم ميتوان اينگونه نتيجه گيري کرد که تخليط، در بخش مهمي از کاربردها، درجهاي از غلوّ است که آميختگي روايتهاي غلو آميز ـ از نگاه رجاليان ـ با روايتهاي قابل پذيرش از نمودهاي بارز آن است. از برخي نمونهها، اينگونه برداشت ميشود که تخليط اندکي از غلو رقيقتر، و سطحي پايينتر از آن بوده است. براي برخي نمونهها که ميتوان گفتههاي بالا را تأييد کند به رجال نجاشي شمارههاي ۱۵۹، ۴۳۴، ۸۹۱، ۵۵۱، ۵۶۶، ۵۹۳ ،۶۶۰ ؛ فهرست شيخ طوسي شماره ۳۸۹ مراجعه شود.

2.. گرچه سهل بن زياد، در بسياري از اين روايتها، نقش يک شيخ، اجازه را دارد، ولي باز هم تا اين اندازه از طريق او روايت کردن را در کتابي چون کافي نميتوان ناديده گرفت.

صفحه از 163