نکته هايي درباره کليني و کافي - صفحه 161

وجود دارد که از حيث متن و سند بر گلچين تو رجحان دارد؟ ... کليني خوب ميدانست که اگر معاصرانش، مجلس درس او را تحريم کنند و او نتواند کتاب خود را بر ديگران قرائت کند از نظر علمي تمام زحماتش هدر ميرود ... (همان)
روشن است که اينگونه تحليلها، بر پايه آنچه آمد، يکسر نادرست است. پيش از نگارنده برخي از پژوهشگران نيز اين پندار که کليني کافي را در بغداد نگاشته يا به پايان برده، يا در جايي ديگر عرضه نکرده است، به نقد کشيده و نااستواري آن را نشان دادهاند (کيهان فرهنگي: سال چهارم، فروردين66 ش37 ص12 و13، مقاله دفاع از حديث و پاسدارانش از استاد سيد محمّد جواد شبيري زنجاني).

ضميمه 3:

سيد بن طاووس( در فلاح السائل، روايتي را به کليني نسبت داده است. عبارت سيد چنين است:
و قد ذکر محمّد بن يقوب الکليني، أنّ الصادق عليه السلام سُئل: کيف کان النبيُّ يصلّي بهم و يقرأ القرآن و لاتخشع له قلوب أهل الإيمان؟ فقال: إنّ النبيّ کان يقرآ عليهم القرآن بقدر ما يحتمله حالهم
وي سپس ميافزايد:
والحديث مختصر (فلاح السائل: ص108)
ولي اين روايت در هيچ جاي کافي ديده نشده است، و دقيقاً نميدانيم سيد اين بخش را از کدام روايت گزينش کرده است. ضمن اينکه احتمال نقل سيّد از کتابهاي ديگر کليني بسيار بعيد است؛ زيرا موضوع روايت ظاهراً با عنوان کتابهاي ديگر کليني هماهنگ نيست. علاوه بر آنکه خود سيد در همان کتاب فلاح السائل از کتاب کافي بارها استفاده کرده و صراحتاً از آن نام ميبرد (فلاح السائل:ص104، 166، 73، 124و...). احتمال اشتباه سيد در اينجا، با توجه به تقيّد شديد وي به نقل عبارتهاي منابع خود، و نقلهاي ديگر در همان کتاب از کافي، که دقيقاً در کافي نيز وجود دارد، دور از ذهن مينمايد.
به هر روي اين روايت جاي بررسي و درنگ دارد. در پايان اين نوشتار بر خود لازم ميدانم از پژوهشگر ژرفنگر استاد سيد عليرضا حسيني سپاسگذاري کنم که بخشهاي عمده اين نوشته را خواندند و کاستيهاي آن را گوشزد کردند. توفيق استاد را از حضرت حقّ سبحانه خواهانم.

ضميمه 4:

بنده با جستجوهايي که در برخي چاپهاي جديد از کشکول شيخ بهايي انجام دادم، به روايت اشاره شده از سوي کلبرگ، در ترجمهاي از کتاب کشکول، برخوردم. تلاش کردم تا به فراخور وقت، در متن اصلي عربي کتاب نيز آن را بيابم، ولي توفيق يار نشد.

صفحه از 163