آيا نوشتار خاصي در بحث قرائت داريد؟
بله در کتاب «نگاهي به قرآن»، در اين موضوع به تفصيل بحث شده است.
آيا در تفسير احسن الحديث هم به مسئله اختلاف قرائات پرداخته ايد؟
خير، فقط در همان کتاب «نگاهي به قرآن» به اين مسأله اشاره شده. زيرا يکي از مباني من اين است که در کارهاي قرآني، آنچه موجب تشکيک و ترديد مخاطب است، نياورم.
در مورد کتاب ديگر قرآني خود که به بحث معاد پرداخته ايد اشارهاي بفرمائيد و بيان کنيد که اين اثر چه ويژگيهايي دارد و چرا از ميان همه مباحث قرآني، به بحث معاد پرداخته ايد؟
زماني که تفسير، تدريس ميکردم، عده اي از جوانان به من گفتند که بحث معاد در اسلام خيلي مشکل است و بايد کتابهايي نوشته شود تا اين بحثها در آن مطرح شود. اين سؤال باعث شد که کتاب «معاد از نظر قرآن و علم» را بنويسم؛ در اين کتاب به نکاتي پرداختهام که علم آنها را مسلّم و قابل قبول دانسته و همچنين مطالبي را عنوان کردهام که تقريباً در ذهن جوانان اثر ميگذارد.
روش شما در اين کتاب اثباتي است؟ يعني به هدف اثبات اصل مسئله معاد اين کتاب را نوشته ايد يا به تبيين و پاسخ به پرسشهاي مطرح شده پرداخته ايد؟
اين کتاب را به هدف اثبات معاد نوشتم، منتهي سبب و انگيزه نوشتن آن، پرسشهاي جوانان بوده است. در اين کتاب به مباحث تحقيقي پرداختهام، به طور مثال، نشانه هاي قرآني قيامت و معاد را به گونه اي با مباحث علمي تطبيق دادهام، حوادث علمي که مسلّم و ثابت شده هستند نه آنانکه دائماً در تغييرند.
امروزه برخي از قرآن پژوهان بر اين باورند که استفاده از مباحث جديد علمي در تفسير قرآن، انسان را دچار شک ميکند زيرا دانش بشر از نسبيت برخوردار است و دائماً در تغيير است، جنابعالي بفرمائيد که چگونه با اين مسئله کنار آمده ايد؟
من با گزارش نکات علمي سَر آيه را نميبندم و نميگويم که معناي آيه غير از اين چيز ديگري نيست و آيه را منحصر به علم نکردم.
بخش دوم کارهاي جنابعالي به نوعي در حوزه نهج البلاغه و صحيفه سجاديه شکل گرفته است، به عنوان پرسش اصلي، دليل گرايش و علاقهمندي خودتان را به نهج البلاغه پژوهي در چه ميدانيد؟
بعد از نوشتن قاموس قرآن، يک نفر از دوستان، به نام آقا شيخ جواد علاّمي به دفعات از من خواستند که نظير همين کتاب را درباره نهج البلاغه بنويسم، بعداً به فکر افتادم که همانطوري که براي قرآن لغتنامه و تفسير نوشتم براي نهج البلاغه نيز يک مفرداتي بنويسم، در نظرم بود که