ثقة الاسلام كليني و مسئله مالكيّت - صفحه 459

از او جدا شد و به مخالفت با وى پرداخت. منشأ اين مخالفت، آن بود كه يكى از ياران هشام، با ابن ابى عمير درباره مسائل امامت، به مجادله پرداخت، و در حالى كه ابن ابى عمير مى گفت: دنيا يكسره از امام عليه السلام است و امام، مالكِ همه آن و از همه صاحبان اشيا، بر اموال ، اولويت و تقدّم دارد . طرف مقابل وى، با اين اعتقاد مخالف بود و مالكيّت امام را محدود به خمس و فى ء مى دانست. آن دو، هر چند به حكميت هشام بن حكم، راضى شدند، ولى وقتى هشام هم با ابن ابى عمير مخالفت كرد و رأى او را تخطئه كرد، ابن ابى عمير از او با ناراحتى فاصله گرفت.
قال ابن أبى عمير: الدنيا كلّها للإمام عليه السلام على جهة الملك و انّه أولى بها من الّذين هم فى أيديهم و قال أبو مالك: ليس كذلك، أملاك الناس لهم إلّا ما حكم اللّه به للإمام من الفى ء و الخمس و المغنم فذلك له و ذلك أيضا قد بيّن اللّه للإمام أين يضعه و كيف يصنع به، فتراضيا بهشام بن الحكم و صار إليه، فحكم هشام لأبى مالك على ابن أبى عمير ، فغضب ابن أبى عمير و هجر هشاماً بعد ذلك.۱
اين گفتگو، نشان دهنده آن است كه در عصر ائمّه عليهم السلام ، اين مسئله در بين اصحاب مطرح بوده و عدّه اى از فقهاى برجسته، مانند ابن ابى عمير به مضمون «انّ الأرض كلّها للإمام» با برداشت «مالكيّت امام، نسبت به همه اموال» ملتزم بوده اند.
پس از آن دوره نيز فقيهانى مانند كلينى بوده اند كه بر اساس اين گونه روايات، فتوا داده اند. كلينى ـ كه دوران غيبت صغرا را درك كرده و از عدّه اى از اصحاب ائمّه، مانند احمد بن محمّد بن عيسى و على بن ابراهيم، حديث اخذ كرده است ـ ، نه تنها با نقل اين دسته از روايات، اعتماد خود را نسبت به آنها نشان داده بلكه با قرار دادن عنوانِ «انّ الأرض كلّها للامام عليه السلام » به صراحت، موضع فقهى و فتواىِ خود را بيان كرده است. ۲

1.الكافى، ج۱، ص۴۱۰.

2.همان، ص۴۰۷.

صفحه از 490