ثقة الاسلام كليني و مسئله مالكيّت - صفحه 460

كلينى، بار ديگر، در «باب الفى ء و الأنفال» به اين موضوع برگشته است و به خلاف ابواب ديگر، قبل از نقل روايات، در يك صفحه به بيان رأى خود، درباره مالكيّت امام و قلمرو آن، پرداخته است. كلينى در اين باب، بار ديگر تأكيد مى كند كه همه اموال دنيا، از آنِ امام است و آنچه كه در جنگ از دشمن گرفته مى شود، «فى ء» ناميده شده است؛ چون دوباره در اختيار صاحب آن قرار گرفته و به مالك آن بر مى گردد :
إنّ اللّه تبارك و تعالى جعل الدنيا كلّها بأسرها لخليفته حيث يقول للملائكه: «إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَةً»۱ فكانت الدنيا بأسرها لآدم و صارت بعده لأبرار ولده و خلفائه فما غلب عليه أعداؤهم ثمّ رجع إليهم بحرب أو غلبته سمّى فيئاً و هو أن يفى ء إليهم بغلبته و حرب ... . ۲
از سوى ديگر، كلينى در الكافى توجّه دارد كه در نقل روايات و تأييد مضمون آنها، از چارچوب آنچه كه در فقه شيعه، مورد توافق و تسالم است، خارج نشود؛ از اين رو، وقتى به نقل روايتى بر خلاف اجماع مى پردازد، به عدم التزام به آن، تذكّر مى دهد. مثلاً در مسئله ارث برادرزاده و جدّ، پس از نقل رواياتى مى گويد:
هذا قد رُوى و هى أخبار صحيحة؛ إلّا أنّ إجماع العصابه انّ منزلة الجدّ منزلة الأخ من الأب يرث ميراث الأخ. ۳
بر اين اساس، آنچه در الكافى آمده است، نه تنها از رأى و نظر كلينى حكايت دارد، بلكه نشان مى دهد كه چنين نظريه اى، داراى سابقه بوده و نبايد آن را بر خلاف اجماع فقها تلقّى كرد.
از آن جا كه مسئله نسبت بين مالكيّت شخص و مالكيّت امام در فقه شيعه، بر محور مستندات روايىِ مسئله شكل گرفته است، ابتدا به نقل نمونه اى از اين روايات پرداخته، سپس تفسيرهاى مختلفى كه از آن ارائه شده، مطرح مى گردد:

1.سوره بقره، آيه ۳۰.

2.الكافى ، ج ۱، ص۵۳۸.

3.همان، ج۷، ص۱۶، ۲۵ و ۱۱۵.

صفحه از 490