مسئله نسخ در كتاب « الكافي » و ديدگاه كليني - صفحه 49

است: «وَ سُورة النُّورِ أُنْزِلَتْ بَعْدَ سُورَةِ النِّسَاء» كه خود ، زمينه سازى تحقّق نسخ يا انتهاى آمد حكم موقّت است. مشكلى كه در اين جا وجود دارد ، اين است كه اين روايت ، مرسل و ضعيف است.

دو . نسخ قرآن به سنّت

در خصوص نسخ قرآن به سنّت، بايد گفت طبق ديدگاه دانشمندان شيعه، نسخ آيات به وسيله اخبار آحاد ، امكان پذير نيست ۱ و به سنّت متواتره ، گرچه ممكن است ، امّا واقع نشده است. ۲ آرى ، اگر مصداقى بر اين امر پيدا شود ، منافاتى با آيه شريفه «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَا مَا يُوحَى إِلَىَّ ...»۳ ، به بهانه پيروى منحصر از وحى ندارد ؛ زيرا در واقع ، ناسخِ حقيقى خداست، هر چند در قالب سنّت نبوى صورت پذيرد . اين بدان جهت است كه وحى الهى ، منحصر به قرآن نيست ؛ بلكه سنّت و سيره پيامبر صلى الله عليه و آله نيز منشأ وحيانى دارد.

سه . نسخ سنّت به قرآن

بر اساس روايتى كه كلينى در الكافى نقل مى كند ، روايات نبوى (و بلكه روايات ائمّه اطهار عليهم السلام ) داراى ناسخ و منسوخ، و عام و خاص و ... است . در اين روايت ، امير المؤمنين عليه السلام مردم را به چهار گروه تقسيم كرده است و در باره گروه سوم و چهارم از آنها مى فرمايد:
... وَ رَجُلٍ ثَالِثٍ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله شَيئاً أَمَرَ بِهِ ثُمَّ نَهَى عَنْهُ وَ هُوَ لايعْلَمُ أَوْ سَمِعَهُ ينْهَى عَنْ شَى ءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لايعْلَمُ ، فَحَفِظَ مَنْسُوخَهُ وَ لَمْ يحْفَظِ النَّاسِخَ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ؛۴

1.التبيان فى تفسير القرآن ، ج ۲، ص ۱۰۸.

2.البيان فى تفسير القرآن ، ص ۲۸۶.

3.سوره احقاف ، آيه ۹ .

4.الكافى ، ج ۱ ، ص ۶۲ .

صفحه از 72