تأمّلي در باب حجّت اصول « الكافي » - صفحه 13

اگر اين استنباط تفرشى درست باشد ، بايد گفت : ناقل اصلى روايت از ابو هاشم ، خود به مضمون روايت ، باور نداشته است ؛ و گر نه محتواى روايت ، چنان واضح نام امامان را بيان مى كند كه جايى براى تحيّر نمى ماند. امّا مى توان اين نكته را هم در نظر گرفت كه سخن صفّار ، الزاماً به اين معنا نيست كه احمد بن ابى عبد اللّه ، به تحيّر افتاده بود ؛ چون احتمال دارد كه در زندگى احمد بن ابى عبد اللّه ، حادثه ديگرى پيش آمده بود كه موجب پايين آمدن اعتماد راويان به وى گشته بود . صفّار مى گويد : اين نقل ، خيلى قبل تر از اين بحث ها بوده و «ده سال قبل از حيرت»، فقط بيانگر قدمت روايت است ، نه اين كه احمد بن ابى عبد اللّه به حيرت افتاده باشد.
البته در خصوصيّات احمد بن محمّد بن خالد ، اين ويژگى بوده كه وى در عين حال كه فردى قابل اعتماد بود ، از افراد ضعيف ، بسيار روايت مى كرد و به مراسيل ، اعتماد داشت . ۱ مرحوم ابن غضائرى ـ كه طعن قمى ها را بر احمد بن محمّد بن خالد ، نقل مى كند ـ ، مى گويد:
طعن بر خود وى نيست ؛ بلكه طعن بر كسانى است كه وى از آنان ، نقل مى كند . ۲
در باره اين روايت ، اين احتمال هم وجود دارد كه ابو هاشم احمد بن محمّد را نديده است ؛ بلكه آن را از كتاب منسوب به وى ، نقل كرده است.
از سند روايت كه بگذريم ، محتواى روايت نيز از استوارىِ چندانى برخوردار نيست و بيشتر به داستان مى ماند ، نه يك حقيقت. در اين داستان ، خضر عليه السلام مى خواسته موضوع امامت را براى چه كسى روشن كند؟ براى على بن ابى طالب عليه السلام يا امام حسن عليه السلام يا سلمان فارسى؟! هر كدام از اينان ، اطّلاعات لازم را داشتند و نيازى به حضور و گزارش خضر عليه السلام نبوده است .

1.الفهرست ، ص۶۲ ، ح ۶۵.

2.خلاصة الرجال ، ص ۶۳ .

صفحه از 33