تأمّلي در باب حجّت اصول « الكافي » - صفحه 23

امام سجّاد عليه السلام بود.
در سند اين روايت ، فردى به نام «ابن سماعه» وجود دارد كه از واقفيانِ متعصّب بود و با فرض درستى اين روايت ، توقّف وى ، قابل توجيه نيست ، بخصوص كه ابن سماعه ، فردى مورد وثوق بوده ۱ و توقّف وى را نمى توان حمل بر هواى نفس كرد و به احتمال بسيار ، زاييده عدم اطّلاع و يا عدم اطمينان به امامت امامان بعدى بوده و اين عدم اطمينان و يا عدم جهل ، با نقل چنان روايتى ، هماهنگى ندارد .
8 . روايت هشتم اين باب ، روايتى ابو سعيد خُدرى است. مضمون كلّى اين روايت ، همان مضمون روايت پنجم است ، گر چه پاره اى از بخش هاى آن ، با هم تفاوت دارند ، از جمله آن كه در اين روايت ، سؤال هاى نخستين مرد يهودى از على عليه السلام ، با پرسش هاى پيشين ، فرق مى كند و پرسش كننده نيز جوانى يهودى از خاندان هارون نيست ؛ بلكه يكى از بزرگان يهودى است كه يهوديان زمانش ، او را از عالم ترين افراد مى دانسته اند. پرسش هاى موجود در اين روايت ، به شرح زير است: نخستين سنگى كه روى زمين قرار گرفت ، چه بود؟ اوّلين درختى كه روى زمين كاشته شد ، كدام درخت بود؟ نخستين چشمه اى كه روى زمين جوشيد ، چه چشمه اى بود؟
بقيّه روايت ، همان روايت پنجم است و نكاتى كه در آن روايت آمده ، در اين جا هم مطرح است. عمده اشكال اين قبيل روايات ، غرابت وشگفتى داستان است كه عموما در آنها ، يهوديان ، افرادى دانشور و آگاه به امور گذشته و آينده اند كه با استناد به آنچه در كتاب هاى پيشين خوانده اند (!) ، به يارى شيعيان مى آيند. به نظر مى رسد در ساختن اين قبيل داستان ها ، نبايد نقش معاندان تشيّع را ـ كه مى خواسته اند تا تشيّع را جريانى با آبشخور يهودى معرّفى كنند ـ ، ناديده گرفت.

1.ر . ك: جامع الرواة ، ج ۱ ، ص ۲۲۵ : حسن بن محمّد بن سماعه .

صفحه از 33