تأمّلي در باب حجّت اصول « الكافي » - صفحه 25

باره هم بايد يادآور شد كه اگر روايتْ درست مى بود ، براى توقّف ابو جارود در امام سجّاد عليه السلام و گرايش به زيد ، دليل قوى اى وجود نداشت.
10 . روايت دهم ، روايت محمّد بن فُضَيل ، از ابو حمزه ثُمالى است. وى از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:
خداوند ، محمّد صلى الله عليه و آله را به سوى جنّ و انس فرستاد و پس از او ، دوازده وصى قرار داد كه بعضى در گذشته اند و پاره اى ، هنوز باقى هستند. بر اوصياى محمّد صلى الله عليه و آله ، سنّتى كه بر اوصياى عيسى بن مريم عليه السلام جارى شد ، جارى خواهد گشت و امير مؤمنان عليه السلام بر سنّت مسيح عليه السلام بود .
محمّد بن فضيل ، در روايات ، مشترك است بين محمّد بن فضيل صيرفى و محمّد بن فضيل يَسار ؛ امّا بنا بر عقيده علماى رجال ، محمّد بن فضيلِ در اين روايت ، همان صيرفى است كه ظاهرا فردى ضعيف و مشتهر به غلو بوده و روايات وى ، قابل قبول نيست. ۱ افزون بر آن ، سنّت مسيح عليه السلام دستِ كم در باره على عليه السلام جارى نگشت ؛ زيرا بنا بر گزارش قرآن ، وى مصلوب نگشت و موضوع بر مردم ، مُشتبه شد ، در حالى كه امير مؤمنان عليه السلام با شمشير به شهادت رسيد.
11 . روايت يازدهم ، از حسن بن عباس بن جريش است كه از امام جواد عليه السلام نقل مى كند كه امام على عليه السلام خطاب به ابن عبّاس فرمود:
ليلة القدر ، در هر سال ، وجود دارد و در آن شب ، امر سنّت ، فرود مى آيد و براى هر كدام از سنّت ها ، متولّيانى بعد از رسول اكرم صلى الله عليه و آله وجود دارد .
ابن عبّاس ، از اين متولّيان مى پرسد و على عليه السلام ، از خود و يازده تن از امامان عليه السلام از پشتِ خود ، نام مى برد.
نكته مهم در اين روايت و سه روايت بعد از آن ـ كه همه از كتاب حسن بن عبّاس بن جريش نقل شده ـ ، آن است كه: حسن بن عبّاس بن جريش ، فردى

1.در باره اين موضوع ، ر . ك: الرسائل الرجالية ، ج ۴ ، ص ۱۴۰ به بعد.

صفحه از 33