تأمّلي در باب حجّت اصول « الكافي » - صفحه 9

امامى را مى آورد و آن گاه به باطل بودن اين فرقه ها مى پردازد و در نهايت ، عقايد شيعه اثنا عشرى را اثبات مى كند.
اين اختلاف هاى عميق و گسترده ، خواننده را نسبت به روايات و گزارش هايى كه در آنها نام معصومان عليهم السلام به طور كامل آمده و شمارِ معصومان را مشخّص كرده ، با تأمّل ، مواجه مى كند و اين پرسش جدّى را فرا رو مى نهد كه : اگر نام و شمارِ معصومان عليهم السلام معلوم و مشخّص بوده و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و يا امام على عليه السلام آن را بيان كرده اند ، چرا اين همه اختلاف و تشتّت در آرا و عقايد به وجود آمده است؟
اين پرسش ، از سويى اقتضا مى كند كه نگاهى دقيق و با تأمّل به روايات اين بخش انداخت و درستى و نادرستى اين گزارش ها را مورد بررسى قرار داد و از سوى ديگر ، اين پرسش را مطرح مى كند كه : آيا بودن و نبودن نام امامان در سخن پيامبر صلى الله عليه و آله و امام على عليه السلام ، ضرورت داشته است ، به گونه اى كه اگر چنين اتّفاقى ثابت نشود ، براى حقّانيت شيعه ، مشكلى پيش مى آيد؟ از سوى ديگر ، آيا بايد همه اين روايات ، با همه گستردگى اى كه دارند ، درست باشند تا اثبات شود كه پيامبر صلى الله عليه و آله وعلى عليه السلام ، نام جانشينان خود را يادآور شده اند؟ و اگر اين روايات ، بدون هر گونه تعصّب بيجا مورد نقد واقع شوند و معلوم گردد كه اندكى از اين روايات ، درست هستند و بسيارى از آنها هم نادرست و دستِ كم ، غير قابل استنادند و همان اندك روايات در اين خصوص ، بسنده است ، آيا اين امر ، ايرادى به وجود مى آورد؟ بايد گفت : اگر مشخّص شود كه فقط اندكى از اين روايات درست هستند ، اين امر ، پيدايش اختلاف ها و تشتّت در بين شيعيان در باره امامان را هم قابل دفاع مى سازد .
همچنين در اين باره ، اين فرضيه نيز قابل طرح است كه سلسله امامان ، براى خود آنان مشخّص بوده و براى مثال ، امام حسن عليه السلام خود مى دانست كه امامت در نسل برادرش امام حسين عليه السلام ادامه خواهد يافت و اين ، از قبل مقرّر شده بوده است ؛ امّا هيچ لزومى نبوده كه اين موضوع ، در خارج از دايره محدود خودِ آن بزرگواران

صفحه از 33