نمودن نفوس از بدن است كه با قوه مصوّره در ارتباط هستند .
وظيفه ملك سوم (ميكائيل) ، دادن غذا و رشد جسمانى و امثال آن است كه با نيروى حفظ و امساك مرتبط است .
و بالاخره وظيفه ملك چهارم (جبرائيل) ، وحى و تعليم و امثال آن است كه با قوّه نطقيّه در ارتباط است .
سپس وى ، به نحوه انشعاب ساير اسما از اين چهار ركن ، پرداخته است كه علاقه مندان را به مطالعه آن ، حواله مى كنيم . ۱
البتّه در ميان منابع مربوط به اين نظريّه ، گاهى به نقل از صوفيّه و يا برخى از پردازشگران ديگر ، به احتمالات ديگرى نيز در نحوه انشعاب اسماء اللّه اشاره شده است كه ما از ذكر آنها صرف نظر نموديم .
2 . ديدگاه دوم
ديدگاه دوم ، تحليل ملّا صالح مازندرانى است . هر چند كه او در بسيارى از تحليل ها و تبيين هاى خود ، از برخى از شارحان قديمى ، استفاده نموده است ، ولى از آن جا كه احتمالات مختلف ، در بيان او خوب جمع بندى و پرداخته شده است ، فلذا ما بهتر آن ديديم كه به صورت اجمالى به بحث ايشان اشاره اى داشته باشيم .
وى به طور كلّى ، چند احتمال مختلف در مفهوم و مراد «اسم» در اين حديث شريف ، بيان كرده است كه عبارت اند از :
1 . مراد از اسم ، همان لفظ «اللّه » است ، همچنان كه برخى از محقّقان ديگر نيز به آن معتقد شده اند . اين لفظ ، بر جميع صفات ذات پروردگار دلالت دارد .
ولى خود ملّا صالح مازندرانى ، اين احتمال را ردّ مى كند ؛ چرا كه در متن حديث تصريح شده است كه اين لفظ ، خود از توابع و منشعبات آن اسم مخلوق اوّليّه است .
2 . احتمال دارد كه مراد از آن ، لفظى باشد كه دلالت بر مجرّد ذات پروردگار ، بدون ملاحظه هيچ صفتى از صفات او باشد ، كما اين كه برخى از صوفيه ، اشرف اسماى
1.لسان العرب ، ج ۴ ، ص ۶۱۷ .