كه : «[إنّه ]رجل سوء» . ۱
بنا بر اين ، اگر تنها به تضعيفات لفظى و ظاهرى اين شخص توجّه گردد ، روشن است كه او در منابع رجالى ، مورد جرح و طعن واقع شده است ؛ امّا با تأمّل بيشتر در احوال ميراث حديثى نقل شده از ناحيه او ، ويژگى ها و قراينى در مجموعه روايات او ديده مى شود كه نشان مى دهد ، على رغم وجود تضعيفات و جرح هاى ظاهرى و لفظى ، اصحاب به ميراث نقلى وى اعتماد نموده اند . ما در اين نوشته ، به ذكر مواردى مهمّ از آنها خواهيم پرداخت .
الف . اين راوى و غالب كسانى كه از او نقل حديث نموده اند ، در طبقه اصحاب امام رضا عليه السلام هستند و بعيد است كه اصحاب امام رضا عليه السلام (با توجّه به جوّى كه درباره مسئله وقف و واقفيّه در آن زمان حاكم بوده است) ، از كسى از رؤساى واقفيّه ، تا اين حدّ ، روايت نقل كنند . بنا بر اين به نظر مى رسد كه روايات نقل شده از او ، متعلّق به زمان قبل از وقف هستند .
علاوه بر آن ، چگونه است كه كشّى در توصيف او ، به چنين عيب بزرگى در مورد او اشاره اى نمى كند و يا شيخ طوسى از واقفى بودن او چيزى نمى گويد ؟ !
ب . مطابق تحقيقاتى كه صورت گرفته ، حدودا 68 درصد از ميراث حديثى او را راويان ثقه از او نقل نموده اند و برخى از آنها ، از اصحاب اجماع نيز هستند و بعيد است كه در عصر او ، اصحاب رضا عليه السلام از چنين كسى كه از وجوه واقفيّه باشد ، در حال وقفش ، اين گونه روايت نقل كنند .
بويژه راوى ثقه اى مثل «اسماعيل بن مهران» كه بيش از 51 درصد از روايات او را نقل نموده است و او (همچنان كه در رجال الكشّى آمده است) از ثقات اصحاب امام رضا عليه السلام است . فلذا چگونه چنين كسى از يك شخص واقفى ، اين چنين فراوان روايت دارد ؟ !
1.خلاصة الأقوال ، ص ۲۱۲ ، ش ۷ .