پژوهشي درباره حديث « حدوث اسماء » در « الكافي » - صفحه 207

ج . در خصوص كذّاب و يا غالى بودن اين راوى نيز ، نكته اى قابل تأمّل است و آن اين است كه : چرا در كتابى مثل رجال ابن غضائرى (كه نويسنده آن از كوچك ترين عيب ممكن در تضعيف روات و محدّثان ، چشم پوشى نمى كند) به اين دو عيب مهمّ ، در مورد اين راوى ، هيچ اشاره اى نشده است ؟ !
د . با توجّه به آنچه عرض شد ، اصحاب ، روايات اين راوى را اجمالاً پذيرفته اند و حدّاقلّ اين كه ، مجموعه روايى او را مظانّ بد ندانسته اند و گويا در برخورد با روايات او ، به نوعى ، وثاقت نسبى براى او قائل شده اند . به عنوان مثال ، اسماعيل بن مهران ، 52 درصد از مجموعه روايى متعلّق به خودش را از همين شخص نقل نموده است ، يا شخص صدوق در كتاب ثواب الأعمال خود ، نتوانسته است از روايات او چشم بپوشد و روايات زيادى را در باب ثواب و عقاب اعمال مختلف ، از طريق او نقل نموده است ، يا اين كه ابن وليد (همچنان كه در الفهرست طوسى آمده است ۱ ) ، كتاب فضائل القرآن او را نقل نموده و هيچ استثنايى براى وى قائل نشده است و اگر ترديدى در اعتبار اين مجموعه داشت ، بيان مى نمود .
مهم تر اين كه علىّ بن حسن بن فضّال ، در ادامه سخن خود در مورد او گفته است : «من كتاب تفسير قرآن او را از اوّل تا پايان آن ، يك دور نوشته ام» . اگر اتّهام كذب و غلوّ در مورد او واقعيّت داشت ، چگونه او ، يك دور تمام كتاب چنين كسى را از اوّل تا آخر آن نوشته است ؟ !
از نقل كشّى و ساير قراين مذكور ، اين نكته استنباط مى شود كه او به هنگام تحديث ، صحيح المذهب بوده است .

5 . ابراهيم بن عمر

راوى آخر اين سند ، ابراهيم بن عمر يمانى صنعانى است كه از اصحاب امام باقر و

1.ر . ك : الفهرست ، ص ۱۳۱ .

صفحه از 230