آورده است .
صدوق ، در پنج موضع ديگر از كتاب هاى مشهور خود نيز (همچون : علل الأخبار ، عيون الأخبار ، التوحيد و كمال الدين) با همين واسطه و با همين اسناد ، روايت هايى را نقل نموده است .
علاوه بر اين ، صدوق در مجموع كتاب هاى حديثى خود ، از اين راوى (يعنى دقّاق) روايت فراوان دارد و بيش از 157 مورد روايت ، با همين واسطه ، با سندهاى مختلف نقل نموده و تنها در كتاب التوحيد خود ، 67 مورد روايت از ايشان نقل كرده است .
شيخ طوسى نيز در كتاب التهذيب ، در دو مورد ، از همين شخص ، روايت نقل نموده است . ۱
بنا بر اين ، نفس كثرت روايت شيخ صدوق از اين شخص ، دليلى محكم بر توثيق و معتمد بودن اوست .
تأمّلى در چالش هاى مهمّ متن حديث
همان گونه كه پيش از اين گفته شد ، موضوع اصلى اين حديث شريف ، ماهيّت اسماى الهى است كه يكى از مباحث مهمّ اعتقادى ـ كلامى و نسبتا فلسفى است كه محقّقان و علماى مختلف اسلامى ، در مورد آن بحث نموده اند .
شايد به همين خاطر است كه برخى از شارحان اين حديث ، از آن جا كه با مباحث كلامى و فلسفى ، به حدّ كافى مأنوس نبوده اند ، از عهده تحليل و تفسير اين حديث شريف خوب بر نيامده اند و شالوده نظريّات خود را در حلّ فقرات مختلف اين حديث ، از حكيم متألّه و كلام شناس قدر ، ملّا صدراى شيرازى اخذ نموده اند ؛ چنان كه مرحوم محقّق شعرانى نيز در حاشيه شرح مازندرانى ، به اين حقيقت اشاره نموده
1.ر . ك : التهذيب ، ج ۶۸ ، ص ۴۶ و ج ۱۰ ، ص ۵۱ ، ح ۱۹۱ .