موجود براى اين حديث شريف است ، از سوى ملّا صدراى شيرازى ، تبيين شده است و در حقيقت ، برخى از شارحان ديگر نيز ، مطالب خود را با اختلافاتى جزئى ، از آن جناب اخذ نموده اند .
وى در تبيين متن اين حديث شريف ، با يك مقدّمه جامع و نسبتا كوتاه به استقبال آن مى رود و سپس با استحكام تمام ، به تحليل فقرات مختلف آن مى پردازد . شاكله اساسى بحث او با تلخيص و ترجمه ، اين چنين است :
همه اسما و صفات پروردگار ، با كثرت و تفصيلى كه دارند ، زائد بر ذات او نيستند و همچنين آنها از اجزاى ذات احديّت نيز به شمار نمى آيند كه شبهه نقص و يا تركيب پيش آيد .
مراد از «اسم» در اين حديث شريف ، لفظ خاصّى نيست ؛ بلكه مراد از آن ، يك معناى كلّى و يا يك حقيقت وجودى است كه عين ذات احديّت است و در عين حال ، هيچ گونه قدحى نيز بر احديّت خداوند وارد نمى كند ؛ چرا كه اسم به اين معنا ، هيچ گاه مثل صفات ، عارض بر ذات خداوند و يا مقوّم آن و يا حادث نيست و چون از طرفى ديگر ، اسم ، فى نفسه ، موجوديّتى ندارد ، شبهه تعدّد قدما نيز مردود خواهد بود .
به عبارتى ديگر ، اسم فى نفسه ، نه موجود است و نه معدوم ، قديم ، حادث ، مجعول و غير مجعول . به عبارت سوم ، اسم به اين معنا ، عين مسمّى است و وجود حقيقى ، در حقيقت ، واحد است و تنها يك مرتبه كامله احديّت ، وجود دارد ؛ ولى براى آن ، مراتب ممكن الوجود ديگرى وجود دارد كه در حقيقت ، مراتب نازله همان ذات به شمار مى آيند و يا رشحات فضل آن وجود هستند . همين گونه است صفات ذاتى پروردگار و اسماى او كه همگى از رشحات آن وجود شمرده مى شوند .
اگر بخواهيم ماهيّت «اسم» به اين معنا را بيشتر درك كنيم ، بايد اين مقدّمه را يادآور شويم كه هر چيزى در موجوديّت خود ، سه مرتبه و رتبه وجودى دارد :
رتبه نخست آن ، موجود صرف است كه وجود آن ، به هيچ قيد و متعلّقى ، تعلّق و