پژوهشي درباره حديث « حدوث اسماء » در « الكافي » - صفحه 217

تقيّد ندارد و اين رتبه از وجود ، هيچ اسم و يا نعتى نمى پذيرد و از آن به «هويّت غيبيّه» ، «غيب مطلق» و «ذات احديّت» ياد مى كنند .
مرتبه دوم ، وجودى است كه مقيّد به غير و محدود به حدّ مقرون با ماهيّت و عين ثابت است و در واقع ، غير از حقّ اوّل است . مثل عقول ، نفوس ، طبايع ، اجرام فلكى و... .
مرتبه سوم ، وجود منبسط مطلق است كه عموم و شمول آن ، بر سبيل كلّيّت و اشتراك نيست و اين ، غير از وجود انتزاعى اثباتى عامّ و بديهى است كه وجودى جز در وعاى ذهن ندارد ، مثل معانى معقوله و امثال آن .
در حقيقت ، اوّلين چيزى كه از ذات احديّت و وجود حقّ صرف ، نشئت مى گيرد ، همين وجود منبسط است كه به آن ، «الحقّ المخلوق به» ، «نفس الرحمان» ، «حقيقة الحقائق» ، «حضرت الأسماء» ، «احديّة الجمع» يا «اسم اللّه » ، اطلاق مى گردد . مراد از «اسم» كه در طليعه اين حديث و با آن اوصاف كذايى ذكر شده است ، همين مرتبه از وجود است كه وحدت اين وجود با وجود حقّ احدى ، از نوع ساير وحدات عددى ، جنسى ، نوعى و غير آن نيست و گاهى از آن ، با عنوان «قديم جامع» يا «امام الأئمّه» ياد مى شود .
همچنان كه در فقرات ابتدايى حديث نيز آمده است ، اين اسم ، از جنس اصوات ، حروف مسموعه يا جواهر جسمانيّه و همچنين از جنس قوا و نفوس متعلّق به آن و يا از قبيل اعراض و توابع آن نيست .
البتّه مراد از اين اسم را مى توان ، عقل مفارق نيز در نظر گرفت ؛ ولى اگر مراد از آن را همان وجود مطلق انبساطى و يا فيض رحمانى بگيريم ، با توجّه به مطالبى كه گفته شد ، ارجح است .
عبارت «فجعله كلمة تامّة» ، يعنى «خداوند متعال ، اين اسم را كلمه تامّه قرار داد» . اين اسم ، كلمه است ، از آن حيث كه هر موجود صادر شده از ذات احديّت ، به

صفحه از 230