پرهيز از اطناب كلام ، از بيان آنها خوددارى مى كنيم . ۱
گفتنى است كه فيض كاشانى نيز تقريبا تا همين جا ، با ديدگاه او همراهى مى كند ، ولى وقتى به توضيح و تفسير اجزاى اربعه مذكور مى رسد ، چنين مى نويسد :
اجزاى چهارگانه مذكوره ، اشاره دارد به جهت الاهيّت پروردگار و عوالم سه گانه اى كه مشمول آن هستند و عبارت اند از : عالم عقول مجرّده از مادّه و صورت ، عالم خيال مجرّد از مادّه غير از صورت ، و عالم اجساد مقارن با مادّه .
و به عبارتى ديگر ، اين چهار جزء ، عبارت اند از چهار عالم : حسّ ، خيال ، عقل و سرّ .
و يا به عبارتى ديگر ، عبارت اند از عوالم : شهادت ، غيب ، غيب الغيب و غيب الغيوب .
و يا به عبارتى ديگر ، عبارت اند از عوالم : ملك ، ملكوت ، جبروت و لاهوت .
و جزئى كه مكنون واقع شده است ، همان سرّ الهى و يا غيب لاهوتى است . ۲
امّا ملّا صدرا در ادامه تحليل خود ، مى گويد :
فالظاهر هو اللّه ، الخ : و اين به آن خاطر است كه گفتيم : مراد از اسم در اين جا ، عين مسمّى است ، فلذا ظاهر نيز همان عين مظهر خواهد بود .
سپس او در نحوه انشعاب اركان دوازده گانه و بعد از آن در انشعاب ساير اسماى حسنى از اين اركان ، به احتمالاتى اشاره مى كند كه ما تنها به دو وجه مهمّ آن ـ كه اقرب از همه به ذهن مى رسند ـ اكتفا مى كنيم :
وجه اوّل : اين است كه هر كدام از سه جزء ظاهره مذكوره (مطابق احتمالى كه ذكر شد ، يعنى : علم ، اراده و قدرت) ، داراى چهار مرتبه متفاوت هستند :
علم ، داراى چهار مرتبه : تعقّل (متعلّق به عقل كلّى) ، توهّم يا تفكّر (متعلّق به نفس ناطقه) ، تخيّل (متعلّق به نفس حيوانى) و احساس (متعلّق به طبيعت حسّى) است .
1.ر . ك : معجم مقاييس اللغة ، ج ۴ ، ص ۱۸۴ ـ ۱۸۵ .
2.ر . ك : شرح اُصول الكافى ، ج ۳ ، ص ۲۳۶ و ۲۴۵ .