الهى را «هو» دانسته اند.
3 . احتمال دارد كه مراد از آن ، لفظ «العلىّ العظيم» باشد ، چنان كه كلينى ، در حديث دوم از همين باب ، از امام معصوم عليه السلام نقل نموده است كه : «أوّل ما اختاره اللّه لنفسه ، العلىّ العظيم» .
ولى از آن جا كه اين دو اسم نيز ، جزو اسم هاى منشعب از اركان دوازده گانه ، آورده شده است ، لذا پذيرش اين احتمال نيز تكلّف بسيار زيادى دارد .
4 . احتمال دارد كه مراد از آن ، يك لفظ خاصّى باشد كه در نزد ما معروف نيست و فقط خداوند متعال و اولياى او از آن اسم خبر دارند .
5 . احتمال دارد كه مراد از اين اسم ، عين مسمّا و يا مرتبه سوم وجود (منبسط مطلق) است كه اين همان نظريّه ملّا صدراست .
سپس مازندرانى ، احتمال خبر را كه ملّا صدرا و ديگران به آن پرداخته اند ، بعيد دانسته و گفته است : «به نظر من ، مراد از اسم ، در اين حديث شريف ، عبارت از لفظى خاصّ است كه ساير اسماى لفظيّه از آن اسم منشعب مى گردند» .
مطابق اين نظريّه ، اين اسم ، مخلوق و حادث است ، چنان كه عنوان باب الكافى نيز مناسب با آن طرح گرديده است .
سپس او ، همه صفات آورده شده براى اين اسم را (غير متصوّت ، غير منطق و...) ، حال از فاعل «خلق» مى داند كه پيش از اين نيز به آن اشاره شد .
ناگفته نمانَد كه علّامه شعرانى ، در تعليقه اى كه بر اين كتاب زده ، چنين تفسير و تحليلى را از ملّا صالح بعيد دانسته و سپس بر آن خرده گرفته و گفته است كه حرف اوّل و آخر را در اين زمينه ، ملّا صدرا زده است .
ملّا صالح مازندرانى در ادامه تبيين خود گفته است كه مراد از اسم اوّل ، همان اسم اعظم است كه در خصوص آن ، روايات و احاديث زيادى از ائمّه معصوم عليهم السلام وارد شده است .
آن گاه او رواياتى را از باب نمونه در اين خصوص آورده و مطابق با مفاد آنها ، احتمال خود را تقويت نموده است .