بررسي احاديث « الكافي » درباره « روح القدس » و مقايسه آن با ديدگاه مسيحيت - صفحه 258

ارتباط روح با جبرئيل و وحى

علّامه طباطبايى ، كاربرد روح را در آياتى مانند «أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا» ، «يُنَزِّلُ الْمَلَئِكَةَ بِالرُّوحِ» و «يُلْقِى الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ» ، مجازى نمى داند. ايشان در ذيل آيه دوم سوره نحل مى نويسد:
كسانى كه گفته اند روح در آيه ، به معناى وحى است يا به معناى قرآن است و يا به معناى نبوّت است، از نظر نتيجه، خالى از وجه نيست . يعنى نتيجه نزول ملائكه و القاى روح در پيامبر، وحى و نبوّت است ؛ اما اگر مرادش اين است كه وحى و نبوّت ، به اشتراك لفظى يا به مجاز، «روح» ناميده شده (با اين توجيه كه وحى و قرآن ، دل ها را زنده مى كند همان طور كه حيات بدن ها به روح است) اين نظر صحيح نيست، براى اين كه ما مكرّر گفته ايم طريق تشخيص مصاديق كلمات قرآنى، رجوع به ساير موارد قرآن است ؛ مواردى كه صلاحيت تفسير دارند، نه رجوع به عرف و آنچه عرف ، مصاديق الفاظ مى داند . ۱
از نظر ايشان ، القاى روح به پيامبران ، به معناى ايجاد نحوه اى از وجود متعالى است . به عبارت ديگر، در جريان القاى روح، روح پيامبر با درجه اى اعلى از روح الهى اتّحاد پيدا مى كند. اين اتّحاد با روح قدسى است كه زمينه تعليم وحى را فراهم مى كند. در اين باره مى فرمايد: «خداوند ، فرشتگان را نازل مى كند تا روح را بر قلب پيامبر صلى الله عليه و آله القا كند تا بدين وسيله ، معارف الهى بر او افاضه شود». ۲ اما اين كه خداوند در آيه 52 سوره شورى ، القاى روح را «ايحاء روح» ناميده (اوحينا اليك روحا) ، دليلش اين است كه روح ، كلمه حيات است، پس بر اين مبنا مى توان القاى كلمه حيات به قلب پيامبر صلى الله عليه و آله را وحى آن به پيامبر ناميد. ۳
از كلام علّامه ، استفاده مى شود كه ايشان فرايند نزول فرشتگان و القاى روح را

1.همان ، ج۱۲، ص۲۱۹، ذيل آيه ۲ سوره نحل.

2.ر.ك : همان، ج۱۲، ص۲۱۸ .

3.ر.ك : همان جا.

صفحه از 268