بررسي احاديث « الكافي » درباره « روح القدس » و مقايسه آن با ديدگاه مسيحيت - صفحه 262

ناطقه انسان ، در اثر سير كمالى خود، در اثر مجاهدات و عبادات ، به مقامى مى رسد كه با آن روح همدست و هم داستان مى شود و در آيه شريفه ، از مطلق روح سؤال مى كنند ، نه از نفس ناطقه انسان . و چون جواب مى رسد كه «الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى» ، استفاده مى شود كه از عالم امر است، نه مانند انسان كه از عالم خلق است . و در پرسش هاى آنها ، هيچ سخنى از روح انسان نيست، و على الظّاهر از همان روح كه نامش در قرآن آمده است پرسش مى كنند . و عجيب اين است كه در ذيل آيه ، مى فرمايد : «وَ مَآ أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَا قَلِيلاً» . يعنى خلقت روح و فهميدن حقيقت آن، از علوم بشرى خارج است، و به آسانى به آن نمى توان دسترس بود. ۱
به نظر مى رسد آنچه علّامه طباطبايى در اين جا درباره مشترك لفظى بودن واژه روح گفته، با آنچه قبلاً در الميزان آورده ، منافات دارد . ايشان در الميزان ، بر اين نكته تأكيد كرده است كه همه موارد كاربرد روح در قرآن ، از نوع استعمال حقيقى است و همه موارد هم به يك حقيقت اشاره دارند و همه مصاديقى كه روح به آنها تعلّق گرفته ، حقيقت روح را از منشأ واحدى ـ كه همان روح مطلق است ـ گرفته اند .

رابطه روح مطلق با حقيقت محمّديه

از علّامه طباطبايى پرسيده مى شود كه در لسان شرع ، همين روح ، أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللّهُ است ؟ آيا اين همان است كه در فلسفه ، عقل اوّل ناميده شده است؟ علّامه در پاسخ مى گويد :
در رواياتِ «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللّهُ» چند چيز آمده است: «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللّهُ ، نُورُ نَبِيِّكَ يَا جَابرُ»، يا أوّل ما خَلَق ، «عقل» است يا «ماء» است يا «لوح» است و يا «قلم» . و چنين تصوّر مى كنم كه از ميان اين احاديث ، آنچه از همه قوى تر و روشن تر است ، همان أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللّهُ نُورُ نَبِيِّكَ يَا جَابرُ است. و در آخر سوره شورى آمده است : «وَ كَذَ لِكَ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِى مَا الْكِتَـبُ وَ لَا الْاءِيمَـنُ

1.مهر تابان، ص۳۴۹.

صفحه از 268