وى، همچنين تصويرى صوفى پسند و ابن عربى مآبانه از امير مؤمنان على عليه السلام به دست مى دهد، باشد كه توجيه گر چنان كلامى باشد:
وجودش مِن حيث الإتّحاد بِالحقيقة المحمّديّه صلى الله عليه و آله ، شامل جميع جزئى و كلّىِ ممكنات است و روحش آيينه تجلّى ذاتِ مع جميع الأسماء و الصّفات ... . و چون نفس خود را دانسته، جميع مندرجاتِ نفس را نيز دانسته. پس جميع اشيا را دانسته و از اين خبر فرموده:
أَتَزعم أَنَّكَ جِرمٌ صَغيرو فيكَ انْطَوَى الْعالَمُ الأَكْبَرُ .۱
اينچنين درهم بافتنى هاى فريبنده كه با معجونى از حقّ و باطل، و رطب و يابِس، اذهان و عقول را مسحور و مدهوش مى كنند، از سده هفتم تا كنون، در تاريخِ فرهنگ ما ، خريداران بسيار داشته اند و هم امروز هم در درخشان ترين مراكز علمى سنّتى و جديد ما، كسانى هستند كه در برابر جهان بينى منبعث از فتوحات و فصوص، دامن از كف مى دهند.
ارزيابى اين شيفتگى، خواستِ اين سخنگاه نيست؛ و البتّه به جاى خويش، بايسته است. قصد ما از استشهاد به تفكّرات و تقوّلات امثال دهدار شيرازى، توجّه دادن به زمينه مناسبى است كه چنين تفكّرات و تقوّلاتى براى پذيرش رأى هاى غاليانه در عرصه دين شناسى پديد آورده اند.
اخباريان و مسئله علم امام
نوعى اخبارگرايى افراطى كه بويژه در برخى اخباريان عصر صفوى نمود يافت، همدوش با تفكّر متصوّفانه غلوگرا، سبب ساز اتّكايى حشويانه بر اخبار موضوع و مشكوك، و تمسّك افراطى به ظواهر بعضِ احاديث عقيدتى و اخلاقى گرديد. هر چند با بالا گرفتن نزاع اصوليان و اخباريان و غلبه اصوليان، تفكّر اخبارى در حيطه فقهِ مصطلح، كم رنگ شده، در حيطه عقايد و اخلاق، آسيب معتنابهى نديد و على