علمِ امامان در اصول« الكافي » نمونه‏اي از براي چند و چون سازشِ حديث.. - صفحه 436

وحى كه اين اندازه انتظار كشيدنى بود، چه بود؟ آيا مطالبى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله به همان تفاصيل و پيش از رسيدنِ آن، بِدان آگاهى داشت؟!
خداوند، در قرآن تصريح مى كند كه داستانِ برخى فرستادگان را براى واپسينْ پيامبرش گفته و برخى را براى او نگفته است. ۱ آيا پيش از آن كه به تدريج و در درازناى عمر نبوّت، اين داستان ها به پيامبر خدا گفته شود ـ و حتّى تصريح گردد كه اينها اخبار غيبى است كه به او داده مى شود ـ ، او از آنها مطّلع بوده است؟!
خداوند، در قرآن تصريح كرده است كه برخى منافقان، در پيرامون پيامبر خدا هستند كه در نفاق، چيره دست و پيگيرند و پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را نمى شناسد، ولى خداوند، آنها را مى شناسد:
«وَ مِمَّنْ حَوْلَكُم مِّـنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ» . ۲
آيا «لا تَعْلَمُهُمْ» ، با فرض احاطه نبى بر جميع نهانى ها سازگار است؟! ۳

1. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ...» (سوره غافر، آيه ۷۸) .

2.سوره توبه، آيه ۱۰۱.

3.بر بنياد اين آيه، هيچ اشكالى به نبوّت نبى وارد نيست، حتّى اگر بسيارى از مسائل و احوال و حوادث پيرامون خود را نداند و بر جملگى احاطه نداشته باشد. به قول شيخ مفيد در مسئله مورد تصريح همين آيه: «وَ لَيْسَ بِمُنكَرٍ أَن يَستُرَ اللّه ُ عَن نَبِيِّه نِفاقِ كَثيرٍ مِنَ الْمُنافِقينَ...» (المسائل السّرويّة، ص ۹۴). ابن طاووس نيز چنين تصريحى به مناسبت همين آيه دارد (ر . ك: سعد السّعود، ص ۲۲۳). از منظرى، توجّه برانگيزتر از اين آيه، آيتى ديگر است كه مى فرمايد: «قُلْ ما كُنْتُ بِدْعا من الرُّسُلِ و مآ أَدْرى مَا يُفْعَلُ بِى وَ لا بِكُم إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ مَا يُوحَى إِلَىَّ وَ مَآ أَنَا إِلَا نَذِيرٌ مُبِينٌ» (سوره...، آيه ۹). شريف مرتضى عَلَمُ الهدى، در تفسير «مَآ أَدْرِى مَا يُفْعَلُ بِى وَ لإبِكُمْ» مى نويسد: «... والمُراد بالآية: أَنَّنى لا أَدرى ما يُفعَلُ بى و لا بِكُم مِن المَنافعِ و المَضارِّ الدُّنْيَويَّة كالصِّحَّةِ وَ المَرَضِ، وَ الغِنى و الفَقر، و الخصْب وَ الجدْب؛ وَ هذا وَجهٌ صحيحٌ واضحٌ لا شُبْهَةَ فيه. و يجوزُ أَيضا أَن يُريدَ: أَنّنى لَا أَدرى ما يُحدثهُ اللّه ُ مِنَ الِعباداتِ و يَأمرنى بِه وَ إِيّاكم مِن الشّرعيّاتِ و ما ينسخ مِن الشّرعيّات و ما يقرّ مِنه و يستدام لأَنَّ ذلكَ كُلَّه مغيبٌ عنه؛ و هذا يليقُ بقولِهِ تَعالى فى أوّل الآية: «قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعا مِنَ الرُّسُلِ» وَ فى آخِرِها: «إِنْ أَتّبِعُ إلاَّ ما يُوحَى إِلَىَّ» » (رسائل الشّريف المُرتَضى، ج ۳، ص ۱۰۵). به عقيده برخى ديگر از پيشوايانِ دانش تفسير، مَحذورى نيست كه آيه، حتّى ناظر به جوانب اُخرَوى باشد و البتّه مراد عدمِ اطّلاعِ پيامبر صلى الله عليه و آله از پاره اى جزئيّات و تفاصيلِ ثواب خود و ديگر مؤمنان، و عِقابِ منافقان و كافران بوده باشد (ر.ك: متشابه القرآن و مختلفه، ج ۲ ص ۱۴، الصّافى، ج ۶ ص ۴۵۰). زمخشرى نيز آورده است: «يجوز أن يكون نفيا للدّراية المُفَصَّلَة» (الكشّاف، ج ۳ ص ۵۱۷). درباره اين آيه شريفه، همچنين، ر.ك: مجمع البيان، ج ۹ ص ۱۳۹ و ۱۴۰ .

صفحه از 468