اين سخن صحيح است، ولى دقيق نيست و با مدّعاى برخى غلوزدگان كه مى پندارند تنها تفاوت علم امام يا پيامبر با علم خدا، اين است كه علم خدا، ذاتى است و علم امام يا پيامبر، اكتسابى است، چندان فرقى ندارد؛ در حالى كه صريح قرآن، آن است كه خداوند، چيزهايى مى داند كه پيامبرش را از آنها بى اطّلاع نهاده است . ۱ نيز صريح تاريخ، آن است كه امامان پاك عليهم السلام در بسيارى از امور روزمرّه و اَعيان و حوادث، از ديگران كسب اطّلاع مى كرده اند (مثلاً از فلان شخص، در باب بهمان واقعه، كسب خبر مى كرده اند يا كسى را براى خبر آوردن، گسيل مى داشته اند).
مايه تعجّب، بل تأسّف است كه براى نمونه، مرحوم آية اللّه شيخ محمّدباقر كَمَره اى ـ تَغَمَّدَهُ اللّه بِغُفْرانِهِ ـ ، خود بر ترجمه اُصول الكافى، به صراحت مى نويسد :
آيات و اخبار وارده در اين كه امام يا پيغمبر، غيب نمى داند، در شمارِ آيات و اخبار متشابهه قرار مى گيرد و بايد براى آنها، دنبال معناى صحيحى بود . ۲
به عبارت ديگر، صريحِ قرآن و سنّت قطعى را بايد تأويل كرد و صريحِ تاريخ را بايد به دور افكند و آن گاه، پايه اتّكا را بر فرض هاى خود و رواياتى نهاد كه اغلب آنها، اگر نه همه آنها، از حيث صدور، محلّ ترديد و تأمّل اند.
نقد ديدگاه مرحوم كمره اى
اين بنده، با همه احترامى كه براى خدمات دينى مرحوم كمره اى قائل است و با اين كه آن مرد خَدوم را به واسطه پاره اى جفاها كه بر او رفته، از مظلومان تاريخ فرهنگ معاصر مى داند، ۳ از طرح پيشنهادىِ و روش شناسىِ (متُدولوژى) مختارِ ايشان براى مواجهه با چنين مسئله اى به جِد، در شگفت و اَسَف شده، و بى اختيار، با خود
1.سنج: سوره توبه ، آيه ۱۰۱ .
2.اصول كافى، ترجمه و شرح كمره اى، ج ۲، ص ۷۸۴ .
3.درباره زندگانى و كارنامه مرحوم كمره اى، ر.ك: جريان ها و سازمان هاى مذهبى ايران (۱۳۲۰ ـ ۱۳۵۷ ش)، رسول جعفريان، چ ششم .