علمِ امامان در اصول« الكافي » نمونه‏اي از براي چند و چون سازشِ حديث.. - صفحه 460

لزوما با منطق و عرف و عقل، سازگار نيست. ۱
راه نخست را اغلب كسانى پيموده اند كه ـ خصوصا با تأثّر از بعضِ سَلَفيان اهل تسنّن، گشاده دستانه، ميراث حديثى شيعه را عرصه قلع و قمع و تاخت و تاز منكرانه و نافيانه قرار مى دهند و در ردّ احاديث، مبالات و محاباتى بسنده ندارند.
راه سوم را غالبا كسانى مى پيمايند كه تحت تأثير تفكّرات غاليانه و حشويانه و صوفيانه، از عدم رفع تعارض و نيز تعليق فهم نص بر نظريه هاى صوفيانه و غاليانه اى كه خود محلّ اشكال اند، كمتر پروا مى كنند.
راه دوم، راهى است كه مقتضاى شيوه مَدْرَسى تفكّر كلامى و حديثى قدماى اماميّه چون شيخ مفيد و سيّد مرتضى است. تنها از همين راه دوم است كه مى توان توضيح داد چگونه متكلّمان برجسته اى چون شيخ مفيد، هم مُنكِر احاطه علمى امام بر جميع جزئيّات عالم بودند، و هم كتابى چون الكافى را ـ على رغم احتوا بر آن احاديث مورد بحث ـ ، عزيز و مُعظّم مى داشتند. يعنى مى توان توضيح داد كه بزرگى چون شيخ مفيد و احتمالاً خود شيخ كلينى هم اين احاديث را چگونه مى فهميده و قابل نقل و نشر دانسته بودند.
مرحوم آية اللّه كمره اى، از مترجمان الكافى، فرمايش شيخ مفيد را كه در المسائل العكبريّة آمده بوده ـ و بخشى از آن گذشت ـ ، چنين ترجمه كرده است:
دعوىِ اجماع بر اين كه امام عليه السلام هر چه مى شود، مى داند، درست نيست، و اجماع ما بر خلاف آن است. از كجا شيعه، اجماع بر اين عقيده دارند؟! اجماع شيعه، بر اين است كه امام، حكم هر چه [را] پيش آيد، مى داند، نه اين كه عالِم به خود پيشامدهاست، به طور تفصيل... ما دريغ نداريم كه امام، بسا خود حوادث را به اِعلام از طرف خدا بداند؛ و امّا آن كه هر چه مى شود، مى داند، قبول نداريم. ۲

1.در اين شيوه هاى عجيب و متنوّع، گاه ابزارهاى جديد ناسنجيدنى چون «شمّ الولايه» ادّعايى (سنج: تجلّى ولايت، شيخ الاسلامى، ص ۳۵، هامش) هم مجال طرح پيدا مى كنند .

2.اصول كافى، ترجمه و شرح كمره اى، ج ۲، ص ۷۸۶ .

صفحه از 468