علمِ امامان در اصول« الكافي » نمونه‏اي از براي چند و چون سازشِ حديث.. - صفحه 461

مرحوم كمره اى، پسان تر در توضيحى بر اين گونه سخنانِ «اساتيد فن» (به تعبير خود)، خُرده گرفته و از جمله گفته كه اين اساتيد فن، در تنگناى اعتراض، مجبور به انكار اصول مسلّمه مذهب گرديده اند، چنانچه شيخ مفيد رحمه اللهدر برابر اجماع بر اين كه امام، هر چه را پيش آيد، مى داند، مدّعى اجماع بر خلاف آن شده است كه اگر تحليل و تجزيه شود، اجماع شيعه را بر نادانى امام ـ نَعوذُ بِاللّه ـ نتيجه مى دهد. ۱
اكنون كه اين سطور بر قلم جارى مى شود، ديرى است كه زنده ياد آية اللّه كمره اى، در حجاب تُراب، نهان گرديده و از قيل و قال اين جهان، رَسته است؛ ليك در مقام تبيين مرام و در مخاطبت با هم انديشگان آن مرحوم، مى توان پرسيد:
اولاً «اجماع بر اين كه امام، هر چه را پيش آيد، مى داند»، در كدام منبع معتبر و قديمى به اثبات رسيده؟ و اين، چه اجماعى است كه بزرگانى از اساتيد فن، در آن جاى ندارند؟
ثانيا اجماع، هرگاه با صريحِ قرآن و سنّت قطعى و واقعِ تاريخى مخالف افتد، چه ارزشى دارد؟
ثالثا اين كه شيخ مفيد ـ أَعلى اللّهُ مَقامَه الشَّريف ـ را اين گونه متّهم به كذب مى كنند ـ نعوذُ باللّه مِن مثل هذا الإدِّعاء و الإفتِراء ـ ، مبتنى بر چه مدرك و دليلى است؟! ۲

1.همان، ص ۷۸۸ .

2.مشمئز كننده است كه جانبدارى از پندارها و عقايد حشويّه و غاليان، كار ما را به اهانت به شيخ بزرگوار، مفيد بكشانَد كه بلااستثنا بر سرِ سفره علم و عمل او نشسته ايم. اهانت به عالمانى نظير شيخ مفيد و سيّد مرتضى ـ أَعلَى اللّه ُ مقامهما ـ و متّهم كردن ايشان به «كوته نظرى»، مَعَ الأسف، رفتارى است كه به پشتوانه پاره اى فرضيّه هاى غاليانه و صوفيانه، مجال ظهور يافته است (سنج: تجلّى ولايت، ص ۳۴۹ ـ ۳۵۴). از قضا اين تعبير «كوته نظرى» كه برخى غلوگرايان متأخّر در حقّ بزرگانى چون شيخ مفيد و سيّد مرتضى بر زبان مى رانند، يادآور تعبيرى است كه غاليان در روزگار حضور امامان عليهم السلام درباره مخالفان اعتدالى مشربِ خود از شيعيان به كار مى بردند و آنان را «مُقَصِّره» مى خواندند و مدّعى بودند كه آنان چنان كه بايد، سرشت ايزدى امامان عليهم السلام را نشناخته و در اين باره، تقصير كرده اند (ر.ك: الغنوصيّة فى الإسلام، هاينس هالم، ص ۱۹؛ مكتب در فرآيند تكامل، مدرّسى طباطبايى، ص ۹۳ و ۹۷ و ۹۸) .

صفحه از 468