زنان راوي در « الكافي » - صفحه 157

شنيدم عمويم محمّد بن على ـ كه صلوات خدا بر هر دو باد! ـ مى گفت : «زن در ماتم و ناراحتى ، نياز به نوحه دارد تا اشكش جارى شود ؛ ولى شايسته نيست كه كفر بگويد ؛ و چون شب شود ، سزاوار نيست كه ملائكه را با نوحه ، آزار دهد» .
احاديث : كلينى ، به اسناد خود از عبد اللّه بن ابراهيم جعفرى ، روايتى طولانى درباره گرفتار شدن سليمان بن حسن ، حسن بن حسن ، ابراهيم بن حسن ، داوود بن حسن ، سليمان بن داوود بن حسن ، على بن ابراهيم بن حسن و ... به دست مأموران منصور ، خليفه عباسى ، نقل كرده است كه در ضمن آن ، ابراهيم بن جعفر ، از خديجه بنت عمر بن على ، روايت مى كند كه گفت :
لَمّا اُوقِفوا عِندَ بابِ الْمَسْجِدِ ـ البابُ الَّذى يُقالُ لَهُ بابُ جِبرئيلَ ـ اِطَّلَعَ عَلَيهِم أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام وَعامَّةُ رِدائِهِ مَطْروحٌ بِالارْضِ ، ثُمَّ اطَّلَعَ مِنْ بابِ الْمَسْجِدِ فَقالَ : لَعَنَكُمُ اللّهُ يا مَعْشَرَ الأنْصارِ ـ ثَلاثا ـ ما عَلى هذا عاهَدْتُم رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَلا بايَعْتُموه ، أمّا وَاللّهِ إنْ كُنْتُ حَريصا وَلكِنّى غُلِبْتُ ، وَلَيْسَ لِلْقَضاءِ مُدْفِعٌ ، ثُمَّ قامَ وَأخَذَ إِحْدى نَعْلَيهِ فَأدْخَلَها رِجْلَهُ وَالْاُخْرى فى يَدِهِ ، وَعامَّةُ رِدائِهِ يَجُرُّهُ فِى الأرضِ ، ثُمَّ دَخَلَ فى بَيْتِهِ فَحَمَّ عِشْرينَ لَيْلَةً لَمْ يَزَلْ يَبْكى فيها اللَّيلُ وَالنَّهارُ ؛۱زمانى كه آن سادات را عمّال حكومت ، در برابر يكى از درهاى مسجد نبوى ـ كه به باب جبرئيل معروف است ـ نگه داشتند ، امام صادق عليه السلام بر مردمْ ظاهر شد ، در حالى كه قسمت عمده رداى حضرت ، به زمين كشيده مى شد . سپس از در مسجد ، مردم را مخاطب قرار داد و سه مرتبه گفت : «نفرين خدا بر شما اى گروه انصار ! تعهّد و بيعت شما با رسول خدا صلى الله عليه و آله اين گونه نبود . به خدا قسم ، من خيلى اصرار داشتم بر دفع اين ظلم ها ؛ لكن مغلوب تقدير شدم و كسى نمى تواند جلوى تقدير را بگيرد!» . سپس حضرت برخاست و يك لنگه از كفش هاى خود را به پا كرد و لنگه ديگر به دستش بود و قسمت عمده عبايش ، به زمين كشيده مى شد . بعد از آن ، داخل خانه شد و بيست روز ، مبتلا به تب بود و شب و روز ، كارش گريه كردن بود .

1.همان ، ج ۱ ، ص ۳۵۸ ـ ۳۶۶ ؛ بحار الأنوار ، ج ۴۷ ، ص ۲۸۳ .

صفحه از 172