ديدگاه كليني درباره حديث ضعيف - صفحه 83

6 . يك ارزيابى فراگير

اكنون نكته مهم ، آن است كه بدانيم آيا ياران امامان عليهم السلام رواياتى را كه ما ضعيف مى خوانيم ، بى اعتبار مى دانستند و آنها را بى درنگ كنار مى نهادند؟ چنان كه گفتيم امامان عليهم السلام گاه كتابى را كه بر ايشان عرضه مى شد ، تأييد مى كردند. از برخى از آن نگاشته ها ، گزارش هايى در دست است كه نشان مى دهد در ميان روايات آن كتاب ها ، رواياتى وجود دارد كه از ديد متأخّران ، ضعيف هستند. در روزگار امام عسكرى عليه السلام نيز ايشان درون مايه كتاب هاى بنو فضال را ـ آن بخش از كتاب ها كه روايت بود ـ يكسر قابل پذيرش دانسته بودند. پس از آن حضرت ، در زمان غيبت صغرا نيز جناب حسين بن روح رحمه الله كتاب هاى شلمغانى را ، پس از آن كه امام زمان عليه السلام او را لعن كردند ، تأييد كرد . ۱ دو گزارش واپسين ، نشان دهنده چند نكته است :
نخست آن كه آن بزرگواران ، رواياتى را كه يك فرد ضعيف روايت مى كرد ، اگر به راستگويى او اعتماد داشتند و مى دانستند كه فساد مذهبش او را به دروغگويى نمى كشاند ، مى پذيرفتند . ۲ ديگر آن كه روايات يك فرد منحرف مانند شلمغانى را كه آنها را پيش از انحراف و در هنگامى كه راهى درست را مى پيمود ، روايت كرده بود ، شايسته پذيرش بود . اين نكته ، همان است كه در روزگاران پسين از آن با نام «جداسازى رواياتى كه راوى فى حال استقامته نقل كرده است از جز آن» ياد مى شود.
از اين گذشته ، سادگى است اگر بپنداريم كه همه رواياتى كه بنو فضال يا شلمغانى در چنان كتاب هايى آورده بودند ، همگى از راويانِ ثقه روايت شده بود و در ميان

1.. ر. ك : الغيبة ، ص ۳۹۰ .

2.. تأييد امام عليه السلام نسبت به روايات بنى فضال ، دست كم به معناى آن است كه آنان در نقل روايت ، صادق بوده اند .

صفحه از 102