نقد و بررسي كتاب « مرآة العقول » - صفحه 606

4 . استفاده از اصل جرى در تبيين روايات تفسيرى

مقصود از «جَرْى» آن است كه آيات ناظر به رخدادها، گروه ها و اشخاص امّت هاى پيشين و مسلمانان عصر نزول ، با داشتن وحدت مناط درباره رخدادها، گروه ها و اشخاص در امّت اسلامى ، تا روز قيامت ، سريان و جريان داشته باشد. ۱
اين اصطلاح ، چه به صورت كلان وكلّى و چه در موارد اجراى قاعده ، در روايات اهل بيت عليهم السلام منعكس شده است . از امام باقر عليه السلام در اين باره ، اين چنين روايت شده است:
لو كانت إذا نزلت آية على رجل، ثمّ مات ذلك الرجل، ماتت الآية، مات الكتاب، لكنّه حىّ يجرى فيمن بقى كما جرى فيمن مضى؛ ۲
اگر آيه اى كه درباره شخصى فرود آمده ، با مردن آن شخص بميرد، قرآن ، حيات خود را از دست داده است؛ امّا قرآن، كتابى است زنده كه درباره آيندگان ، به سان گذشتگان ، جارى خواهد بود.
اين پديده ، به صورت خاص و موردى نيز در روايات ، منعكس شده است.
امام باقر عليه السلام درباره آيه : «الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ...»۳ معتقدند كه در حقّ پيامبر صلى الله عليه و آله ، على، حمزه و جعفر عليهم السلام نازل شده ودر حقّ حسين عليه السلام جارى شده است . ۴
در روايت ديگر از زبان آن حضرت چنين آمده است :
نزلت فى المهاجرين وجرت فى آل محمّد الذين اُخرجوا من ديارهم و اُخيفوا ؛ ۵ آيه ، در حقّ مهاجران نازل شده و در حقّ آل محمّد كه از خانه خود رانده و ترسانده شدند، جارى شده است .
در اين دو روايت ، ميان «نزول» و«جرْى» ، تفاوت گذاشته شده است. آيه مزبور ، به اتفاق مفسّران ، ناظر به رانده شدن مهاجران يا گروهى از آنان از مكّه به خاطر ابراز دين باورى است. آنان بدون داشتن هيچ جرمى و تنها به صرف آن كه به اسلام گرويدند ، اين چنين مورد خشم مشركان مكّه قرار گرفتند و از خانه و كاشانه خود ، رانده شدند.
حال اگر به اين آيه ، صرفاً نگاه تاريخى داشته باشيم ، دلالت آيه در اين حد و مرز تاريخى مى ماند ؛ امّا امام عليه السلام آن را بر اساس وحدت مناط درباره آل محمّد صلى الله عليه و آله ودر روايت نخست ، در خصوص امام حسين عليه السلام جارى دانسته است. يعنى اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله نيز صرفاً به خاطر دفاع از اسلام و ارزش هاى دينى و مخالفت با ستم ها، بى عدالتى ها، و دين گريزى ها و اخلاق ستيزى هاى دستگاه خلافت بنى اميّه ، از مدينه (يعنى كاشانه خود) به سمت سرزمين كربلا رانده شدند. پس ستايش از مهاجران و نكوهش از مشركان ، همچنان درباره آنان و دشمنانشان جارى و سارى است .
بر اساس قاعده «جرْى» ، آيه از انحصار به زمان (يعنى سال هاى آغازين بعثت) و مكان (يعنى مهاجرت از مكّه به مدينه) واشخاص (يعنى مهاجران) ، خارج مى شود و مى تواند سال 61 هجرى و مهاجرت از مدينه به كربلا و اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله وامام عليه السلام را دربرگيرد.
حفظ پويايى و حيات قرآن ، مهم ترين حكمتى است كه در روايات ، بر «جَرْى» منطبق شده است. امام باقر عليه السلام معتقد است كه اگر آيات را منحصر به حوادث تاريخى پيشين بدانيم و نتوانيم آنها را نسبت به رخدادهاى نوپيدا جارى كنيم ، در واقع ، به مرگ قرآن ، تن داده ايم. ۶
تشبيه جريان داشتن قرآن ، همانند خورشيد وماه ، تشبيه لطيفى است ؛ زيرا با طلوع و غروب هر روزه خورشيد وماه ، ما احساس آغازى نو داريم وگويا اين ، همان خورشيد و ماهى نيستند كه ديروز بر ما نورافشانى داشتند. اين امر ، در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام به «تر وتازه بودن قرآن» تعبير شده است. امام صادق عليه السلام در پاسخ شخصى كه پرسيد : چگونه است كه قرآن ، با توجّه به انتشار وبحث وگفتگوى بسيار درباره آن ، نه تنها كهنه نمى شود ، بلكه همچنان ، تر وتازه ونو به نظر مى رسد . امام فرمود: زيرا خداوند ، آن را براى زمان يا قومى خاص قرار نداد . قرآن براى هر ملّتى ، نو ، وهر زمانى ، تر وتازه است. ۷
امام صادق عليه السلام در روايتى ديگر چنين فرموده است:
إنّ القرآن لم يمت وأنّه يجرى كما يجرى اللّيل والنهار، وكما يجرى الشمس والقمر ويجرى آخرنا كما يجرى على أوّلنا ؛ ۸
قطعاً قرآن نمرده است و به سان گردش شب وروز وخورشيد وماه ، در گردش وجريان است وهمان گونه كه بر نخستينِ ما جارى شده ، بر آخرينِ ما نيز جارى خواهد شد.
بر اساس همين قاعده ، شمارى از آيات قرآن ، بر اهل بيت عليهم السلام و دشمنانشان تطبيق شده است و بخشى از ربع يا ثلث قرآن كه طبق روايات ، ناظر به اهل بيت عليهم السلام اعلام شده، در كنار شأن وسبب نزول آيات در حق آنان، اشاره به قاعده «جرْى» دارد.
در روايتى از امام باقر عليه السلام چنين آمده است:
نزل القرآن على أربعة أرباع، ربع فينا وربع فى عدوّنا وربع سنن وأمثال وربع فرائض وأحكام ؛ ۹
قرآن ، بر چهار بخش ، نازل شده است: يك چهارم آن ، درباره خودمان ، يك چهارم آن ، درباره دشمنان ماست ، يك چهارم ، درباره سنن الهى ويك چهارم ، فرايض واحكام است.
در روايات ديگر ، قرآن به سه بخش ، تقسيم شده است. اصبغ بن نباته مى گويد كه از امير مؤمنان عليه السلام شنيدم كه فرمود:
نزال القرآن أثلاثاً: ثلث فينا و فى عدوّنا و ثلث سنن و أمثال و ثلث فرائض و أحكام؛ ۱۰
قرآن ، بر سه بخش نازل شده است: يك سوم آن ، درباره ما و دشمنان ما ، يك سوم درباره سنن ويك سوم درباره فرايض واحكام است.
علّامه مجلسى ، با تفطّن لازم نسبت به كارآيى قاعده جرى ، از آن براى تفسير و توجيه بسيارى از روايات ، بهره جسته است . براى مثال ، وى در ذيل اين آيه: «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُروا بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ» ، آورده : «فى على بَغْياً» كه «فى على» را از باب جرْى ، در دل آيه جاى داده است وبا آن كه آيه ، ناظر به يهود و كجروى هاى آنها اشاره دارد ، چنين آورده است:
آيه ، در سياق ذكر رخدادهاى يهود است. از اين رو، اگر عبارت «فى على» در كلام امام عليه السلام ، ناظر به تنزيل باشد، ياد كرد آن در اين جا ، براى بيان اين نكته است كه منكران ولايت على عليه السلام ، به منزله يهود هستند كه «ما انزل اللّه» را انكار كرده اند ، و اگر تأويل باشد، دو احتمال داده مى شود ... . احتمال دوم ، اين است كه ظاهر آيه ، درباره يهود وباطن آن درباره منكرانى است كه به سان آنان ، آنچه را خداوند درباره على عليه السلام فرو فرستاده ، انكار مى كنند ؛ زيرا آيه اى كه درباره گروهى فرود آمده است، اختصاص به آنان نمى يابد ؛ بلكه در ميان همسانان و امثال ايشان تا قيامت ، جارى است. ۱۱
ايشان در شرح روايتى ، مقصود از ستم ديدگان (الذين ظلموا) را در آيه: «فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِى قِيلَ لَهُمْ» ، ۱۲ آل محمّد صلى الله عليه و آله دانسته ، در حالى كه آيه ، ناظر به رخدادهاى پُرنشيب و فراز بنى اسرائيل است . وى آورده است:
أما تأويله فكأنّه مبنى على ما مرّ من أنّ القصص والأمثال التى يذكر اللّه سبحانه إنّما هو لتذكير هذه الاُمّه وتنبيههم على الإتيان بمثل ما أمر به الاُمم السابقة؛ ۱۳
در صورتى كه مقصود، تأويل باشد ، بر اساس مبناى پيش گفته است كه قصه ها و مَثل هايى كه خداوند ذكر مى كند، براى يادآورى و هشدار دادن به امّت اسلامى است كه مبادا همان كارهايى را كه امّت هاى پيشين بدان فرمان داشتند [كه آنها را ترك كنند] انجام دهند.
ايشان همچنين در جايى ديگر ، با تأكيد بر جايگاه قاعده «جرىْ» در تحليل اين دست از روايات مى گويد:
قد عرفت مراراً أن الآية إذا أنزلت فى قوم فهى تجرى فى أمثالهم إلى يوم القيامة؛ ۱۴
بارها گفتيم كه هر گاه آيه اى بر مردمى فرود مى آيد، درباره همسانانِ با آنان نيز تا روز قيامت ، جارى خواهد بود.

1.در اين باره ، ر.ك : «علّامه مجلسى و تعامل يا روايات تفسيرى» ، على نصيرى ، فصل نامه علوم حديث، شماره ۲۲ .

2.الكافى، ج ۱ ، ص ۱۹۲ ؛ بحار الأنوار، ج ۳۵ ، ص ۴۰۱ .

3.سوره حج، آيه ۴۰ .

4.ر. ك : نور الثقلين ، ج ۳ ، ص ۵۰۱ .

5.همان جا .

6.ر.ك : الكافى، ج۱، ص ۱۹۲؛ بحار الأنوار، ج۳۵، ص ۴۰۱ .

7.الأمالى ، طوسى، ص ۵۸۰ ؛ بحار الأنوار، ج۲، ص ۲۸۰ .

8.نور الثقلين، ج۲ ، ص ۴۸۲.

9.المسائل السروية، ص ۷۹ ؛ الكافى، ج۲، ص ۶۲۸ .

10.الكافى، ج۲، ص ۶۲۷ ؛ بحار الأنوار، ج۸۹، ص ۱۱۴ .

11.مرآة العقول ،ج۵ ، ص ۲۷ ـ ۲۸ .

12.سوره بقره، آيه ۵۹.

13.مرآة العقول ، ج ۵ ، ص ۷۶ .

14.همان ، ص ۱۳۹ .

صفحه از 622