نقدي بر نقد - صفحه 549

نقدى بر نقد

محمّدعلى سلطانى

چكيده

در اين نوشتار ، نخست به ارزشمندى كتابى اشاره شده كه مورد نقد قرار مى گيرد. كتاب الكافى، از آن رو ارزشمند دانسته شده كه كارهاى بسيارى و از جمله نقدهايى بر آن نوشته شده است. از نقد آقاى ابوالفضل برقعى ، ياد شده و افراط هاى وى در نقد كتاب الكافى ، در ضمنِ بررسى نقدهاى وى به كتاب عقل و جهل ، نشان داده شده است. در نهايت ، مبانى وى در مورد نفى نيازمندى به حديث، مفهوم تحريف، باور شيعيان در مورد كتاب الكافى ، بررسى و نادرستى برداشت هاى وى آمده است.
كليدواژه ها: نقد الكافى، تحريف، كسر الصّنم، برقعى، وهّابيت، حديث شيعه .

مقدّمه

افراط و تفريط ، يكى از بزرگ ترين بلاياى زندگى انسان است كه در تحقيقات و پژوهش ها ، گاه چنان نتايج زيان بارى از خود به جا مى گذارند كه به آسانى، قابل اندازه گيرى نيست. به عنوان نمونه ، در مورد كتب اربعه شيعه و يا صحاح ستّه اهل سنّت ، گاه افرادى پيدا مى شوند كه از فرط افراط ، هر آنچه را كه در آنها وجود دارد ، بدون هرگونه ترديدى قبول مى كنند. در حالى كه اگر فردى به اين كتب مراجعه كند ، خواهد ديد در آنها روايات فراوانى وجود دارند كه غير قابل قبول اند و به هيچ معيارى نمى توان آنها را به بزرگان دين منسوب داشت. از طرف ديگر ، افرادى وجود دارند كه همه محتواى اين كتب را نادرست و باطل مى شمارند. اين، در حالى است كه مى توان در مورد صدور پاره اى از روايات موجود در آنها از پيامبر صلى الله عليه و آله و يا بزرگان دين ، يقين پيدا كرد.
نفى همه و يا اثبات همه و عدم اعتقاد به راه ميانه ، زاييده جهل و نادانى است؛ زيرا اين آثار ، توسط انسان ها تدوين شده اند و بديهى است كه انسان ها از ويژگى انسانى برخوردار هستند و از جمله ويژگى هاى انسان ها ، اشتباه، فراموشى، و تشخيص هاى درست و نادرست است.
يكى از افرادى كه در جنبه نفى اعتبار كتاب الكافى ، راه بسيار افراط را پيموده است، فردى به نام مرحوم سيد ابوالفضل برقعى است. وى در مورد كتاب الكافى، نقدى نوشت كه در نهايت ، چيزى از اين كتاب را باقى نگذاشت. اگر فردى ، كتاب وى را بخواند، خواهد ديد كه وى از فرط تندروى در نقد ، گاه براى تخريب حديثى ، به دلايلى دست مى يازد كه انسان را ناخودآگاه به سوى اين باور سوق مى دهد كه گويى وى پيش از ورود به نقد ، تصميم خود را گرفته است.
اين نوشته ، دست آويزى براى جريان وهّابيت و علاقه مندان به آن شد تا آن را به زبان عربى ترجمه كنند و با مقدّمه و توضيحاتى ـ كه شايد خود نويسنده هم به آن نتيجه گيرى ها باور ندارد ـ ، در سطح گسترده، براى مبارزه با شيعه ، چاپ و نشر دهند. اين ترجمه ، با نام بسيار زشت «كسر الصّنم» ، از سوى جريان هاى وهّابى در جهان اسلام منتشر شد. گرچه دست اندركاران نشر عربى آن ، در پى تحرير حقيقت نيستند تا اميدى براى بيدار شدن آنها داشت ، امّا كتاب آقاى برقعى ، نيازمند بازنگرى و نقد جدّى است و از آن جايى كه نمى توان در يك مقاله ، همه كتاب را مورد بررسى قرار داد ، در اين نوشته ، با بررسى يك بخش به عنوان نمونه، تلاش خواهد شد كه افراط گرايى آقاى برقعى در اين نقد ، نشان داده شود.

صفحه از 590