حديثى، با تأكيد و تكيه بر متن شناسى، سامان يافته اند .
كلينى نيز در اين زمينه تلاش كرده و مى توانيم با تتبّع و بررسى دقيق، به نظريات ايشان پى ببريم. گر چه وى راجع به مشايخ بعد از خود (يعنى شيخ صدوق و شيخ طوسى) ، كمتر به اظهارنظر و نشان دادن طريق در مورد احاديث، بويژه روايات متعارف پرداخته است. شايد بتوان علّت اين مسئله را در ويژگىِ كتاب الكافى جستجو كرد؛ چرا كه پيراستگى كتاب از اخبار و روايات متعارض را جزو ويژگى هاى الكافى دانسته اند. علّامه سيد حسن صدر، مى گويد:
كلينى، غالبا روايات معارض را نياورده و به ذكر رواياتى كه بيانگر نگرش وى در هر مسئله است، اكتفا نموده و چه بسا گزينش روايات را بر اساس وجه رجحانى اى كه در آنها بوده، پايه ريزى كرده است. ۱
گفتنى است كه اغلب محدّثان قبل از وى، پيش از هر چيز، به حال راوى توجّه مى كردند و چنانچه به راوى اعتماد نداشتند، سراغ متن حديث نمى رفتند؛ حتى اگر قراين متعدّدى بر صحّت حديث به لحاظ متنى وجود داشت، آن را طرد مى كردند؛ امّا كلينى، روايت را از هر دو زاويه سند و متن، لحاظ كرده و شرط اساسى براى اعتماد به روايت را اطمينان به صدور حديث از معصوم عليه السلام قرار داده است.
با دقّت و تأمّل در روايات الكافى، به مواردى دست يافته ايم كه ذيلاً به آنها مى پردازيم:
1. بيان معناى حديث
از آن جا كه برخى از متون روايات، غموض و ابهام داشته و يا مشتمل بر الفاظ غريبه اى است و به شرح و توضيح نياز دارد، كلينى در برخى موارد، به تبيين و توضيح روايت پرداخته و پرده ابهام را از چهره روايت برگرفته است.