كليني و رازي؛ اخلاق اسلامي به دو روايت - صفحه 397

4. مقايسه «الكافى» و «تهذيب الأخلاق»

اينك مى توان با توجّه به شاخص هاى بالا، اين دو كتاب را با هم سنجيد. مهم ترين امتياز الكافى، بويژه بخش هايى كه احاديث اخلاقى را گردآورده، «سرزندگى» آن است. تلاش كلينى، آن بوده است كه خواننده را مستقيماً با سخنان اسوه هاى اخلاقى دين، پيوند دهد و در اين ميان، با شرح و تفسير خود، مانعى ايجاد نكند. اين سخنان نيز براى مخاطبان خود روشن و زنده بودن، كمتر نيازمند تفسير است. هدف از اخلاق، آگاهى و شناخت نظرى نيست؛ بلكه عمل و تحقّق ارزش هاى اخلاقى در خويشتن است و اين احاديث، چنين كاركردى را دارند. به همين سبب، اين كتاب از گذشته ها تا كنون، افزون بر دانش آموختگان، مورد توجّه عامه مردم بوده است.
امّا مهم ترين ويژگى ارزنده كتاب تهذيب الأخلاق، كوشش در جهت به دست دادن نظريه اى منسجم و برآوردن بنايى مستحكم در عرصه اخلاق بوده است كه بتوان بر اساس آن، همه فضايل و رذايل را شناسايى و دسته بندى كرد. اين ويژگى و كوشش در جهت تبيين بنيادهاى نظرى اخلاق، عالمان و دانشيان را شيفته خود مى ساخته و آنان كه به اخلاق، به مثابه موضوعى براى انديشه و تأمّل مى نگريسته اند، به خود جذب مى كرده است؛ امّا اين تلاش در جهت تبيين نظرىِ اخلاق، در مواردى، مايه آن شده است كه كاركرد اصلى اخلاق (يعنى عمل و تعالى)، ناديده گرفته شود و علم اخلاق، به مثابه علمى مانند رياضى يا كيهان شناسى ـ كه هدفشان شناخت نظرى است ـ ، تبديل گردد.
زبان حاكم بر اين كتاب و كتاب هايى كه بعدها با اين رويكرد نوشته شدند، عمدتاً سرد و خشك است. چنين زبانى، قدرت برانگيزندگى ندارد و نمى تواند مردم را به تغيير خود برانگيزد. كتاب اخلاقى بايد برانگيزنده باشد. به عبارت ديگر: «كتاب اخلاق، موعظه كتبيه بايد باشد و خود، معالجه كند دردها و عيب ها را، نه آن كه راه علاج نشان دهد. ريشه هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، يك نفر را به مقصد نزديك نكند و يك قلب ظلمانى را نور ندهد و يك خُلق فاسد را اصلاح ننمايد. كتاب اخلاق آن است كه به مطالعه آن، نفْس قاسى، نرم، غير مهذّب ، مهذّب و ظلمانى، نورانى شود و آن به اين است كه عالِم در ضمن راهنمايى، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج باشد و كتاب، خود، دواى درد باشد، نه نسخه دوانما». ۱
در واقع، همان ويژگى اى كه نقطه قوت اصلى كتاب تهذيب الأخلاق به شمار مى رود، بعدها به نقطه ضعف آنْ بدل شد و مانع از رواج آن، ميان عامه مردم گشت. چنين كتابى، به رغم شهرت فراوان آن، نتوانسته است در ميان عموم مردم براى خود جايى بگشايد و نقش راهبرى اخلاقى آنان را به عهده گيرد. فلسفى ديدن مقوله اخلاق و كوشش اصلى در جهت فهم ربط و نسبت رذايل و فضايل، كتاب ابن مسكويه را از توجّه به نكته اصلى اخلاق (يعنى دگرگون ساختن انسان و شوراندن او بر ضد عادات نادرستش)، باز داشته است. اين، آفتى است كه بعدها دامنگير عالمانى گشت كه به سبك اخلاق فلسفى، كتاب نوشتند.
امام خمينى، در مقدّمه كتاب شرح جنود عقل و جهل، تهذيب الأخلاق و كتاب هايى مانند آن را اين گونه ارزيابى مى كند: «حتّى علماى اخلاق هم كه تدوين اين علم كردند، يا به طريق علمى ـ فلسفى، بحث و تفتيش كردند، مثل كتاب شريف طهارة الأعراق محقّق بزرگ، ابن مسكويه و كتاب شريف اخلاق ناصرى تأليف حكيم و فيلسوف متبحّر، افضل المتأخّرين نصير الملّة و الدين ـ قدّس اللّه نفسه الزكية ـ و بسيارى از [قسمت هاى] كتاب احياء العلوم غزالى و اين نحو تأليف علمى را در تصفيه اخلاق و تهذيب باطن، تأثيرى بسزا نيست، اگر نگوييم اصلاً و رأسا نيست و يا از قبيل تاريخ الأخلاق است ـ به اصطلاح نويسنده ـ كه مشتمل بر قصص و حكايات و امثال و وقايع است، كه صرف وقت در آن، انسان را از مقصد اصلى، باز مى دارد». ۲
با اين همه بايد اين نكته را پذيرفت كه احاديث فراهم آمده در الكافى، با همه كارآيى اى كه دارند، هنگامى ارزش واقعى شان آشكار مى شود كه در ساختارى منسجم و نظام مند، عرضه شود و ابهام ها و پرسش هاى موجود درباره تفاوت برخى از مفاهيم به كار رفته در آنها روشن گردد. در آن صورت است كه مى توان مجموعه احاديث اخلاقى اين كتاب را به مثابه نظامى سازماندار و تأثيرگذار در جهت تبيين اخلاق اسلامى به كار گرفت.
به تعبير ديگر، لازم است كه نظام اخلاق اسلامى را به گونه اى سازمان داد و معرّفى كرد كه تركيبى از محتواى كتاب الكافى و صورت و ساختار كتاب تهذيب الأخلاق باشد. آن چه كتابى مانند الكافى بدان نياز دارد، تبيين درست برخى مفاهيم است و آن چه كه كتاب تهذيب الأخلاق را در مجامع عمومى، مهجور ساخته است، با همه قوّت صورى و ساختارى آن، بى روحى و خشكى مسائل است. تركيب مناسبى لازم است تا شور و حيات احاديث الكافى، در قالب دقيق و منطقى تهذيب الأخلاق، دميده شود. در اين صورت، شاهد جريانى زنده و پويا و در عين حال، منسجم و نظام مند خواهيم بود.
البته از زمان خواجه نصير الدين طوسى به بعد، كوشش شد تا اين تركيب، به نحوى به وجود آيد. براى مثال، كتاب هاى جامع السعادات و معراج السعادة، كوشيده اند تا در عين پيروى از سنّت اخلاق فلسفى ـ كه ابن مسكويه، نماينده آن است ـ ، حضور احاديث و مرجعيت اسلامى را در كتاب هاى خود، پررنگ تر سازند. با اين همه، روح سنگين انديشه يونانى بر اين كتاب ها همچنان حاكم است.
از اين رو، هنوز بايد تلاش كرد تا به تلفيقى مناسب دست يافت؛ تلفيقى كه در آن، كلينى و ابن مسكويه، در كنار يك ديگر بنشينند و همديگر را كامل سازند و مشتركا، كتابى براى «تهذيب الأخلاق» مسلمانان پديد آورند، كه «كافى» باشد.

1.شرح حديث جنود عقل و جهل، ص ۱۳.

2.همان، ص ۱۱ ـ ۱۲.

صفحه از 402